دسته بندی | کتاب چهارشنبه
چهارشنبه | 3 اردیبهشت 1393 | 23 آوریل 2014 | سال دوم | شماره 430
هر کسی از ظن خود شد یار مناز درون من نجست اسرار من
این بیت از مولانا، شاید یکی از مهمترین مطالبی باشد که محمدحسن شهسواری، میخواهد در شب ممکن بگوید. و علاوه بر آن، شاید بتوان گفت که این کتاب، گارگاه انسانسازیست. شهسواری که با یک فاصلهی هفت ساله، رمان دومش را وارد بازار...
چهارشنبه | 27 فروردین 1393 | 16 آوریل 2014 | سال دوم | شماره 426
انتشارات نیلا چند سال پیش اقدام به انتشار مجموعهای کرد با عنوان مجموعهی کتاب کوچک که شامل آثار کم حجم و ارزان، در زمینهی داستان کوتاه، نمایشنامهی کوتاه و شعر میشود. یکی از کتابهای کوچک این مجموعه، آبیهای غمناک بارون (Baron’s Sad Blues) نوشتهی اصغر عبداللهی است. این اثر 31...
چهارشنبه | 20 فروردین 1393 | 9 آوریل 2014 | سال دوم | شماره 422
این کتاب، انگار که آدمها را میگذارد کف دو دستش و هی به ذوب شدن و سرازیر شدنشان از لای انگشتانش نگاه میکند. اما بدجنس نیست. بعد از این نابود شدنها، قهقههای در کار نیست، آسودگی خیالی هم در کار نیست. کتاب، خیلی پیش از آن که ماجرای دردناک را بگوید، در دردها غلتیده و دست و پا زده...
چهارشنبه | 21 اسفند 1392 | 12 مارس 2014 | سال دوم | شماره 413
مردهها حرف نمیزنند؟ میتوان مطمئن شد که تصور درستی نیست، زمانی که به پایان کتاب من ژانت نیستم میرسیم. باور میکنیم مردهها حتی کتاب هم مینویسند. خاطراتشان را هم تعریف میکنند. حسی که بعد از خواندن من ژانت نیستم، به خواننده دست میدهد، این است که دیگر در نظرش، هیچ امر...
چهارشنبه | 14 اسفند 1392 | 5 مارس 2014 | سال دوم | شماره 409
پسری از خانوادهای که به لحاظ مالی، جزو قشر متوسط اجتماع محسوب میشوند. مادر بیمار است. پدر جوانمرگ شده است. این پسر، سه خواهر دارد که هر کدام به نحوی در عشقهایشان شکست میخورند. ساکن رشتاند. خود راوی نیز یک بار عاشق شده است و البته شکست خورده. انگار که این دوست داشتن، چیزی...
چهارشنبه | 7 اسفند 1392 | 26 فوریه 2014 | سال دوم | شماره 405
یک بار هم کتابی را دست بگیریم و بنشینیم پای موسیقیای که از درونش به گوش میرسد. بازش کنیم و حل بشویم در لا به لای حرکات دستان رهبر ارکستر. که هی میروند و میآیند و با تکانی، صدای یک ساز را از دور در میآورند و با تکانهای مخصوص دیگری، سازها را در هم میآمیزند و آهنگی میسازند...
چهارشنبه | 30 بهمن 1392 | 19 فوریه 2014 | سال دوم | شماره 401
نوشیدنیای گوارا، اما بینهایت تلخ! نوشیدنیای که انسان را از خود بیخود میکند. قدرت مبارزه را از آدم میستاند و به اینجا میرساند که دستش را بگذارد در دستان گرم هوشنگ مرادی کرمانی، و بگوید: باشد، من را ببر به هر آن کجا که باید. و بعد، منقلب بشود از تمام آن چیزهایی که میبیند....
چهارشنبه | 23 بهمن 1392 | 12 فوریه 2014 | سال دوم | شماره 397
این کتاب، بوی خون میدهد. بوی جنگ. بوی قربانیان جنگ، آن زمان که هیچ کجای جنگ نیستند. نه سربازند، نه شاه و نه وزیر. قربانیان جنگ ایران و عراق و یک متولدِ باز هم دههی شصت. اما این بار آن سوی مرزی. عراقی. داستان طناب کشی که با کشیدن طناب و پایین انداختن مجسمهی صدام، جرات آن پیدا میکند...
چهارشنبه | 16 بهمن 1392 | 5 فوریه 2014 | سال دوم | شماره 394
بنفشهی سفید، یک استثناست. قرار نیست از خواندنش لذت برد. دلیل نوشته شدنش، تبدیل شدن به ابزار سرگرمی خوانندگان نیست. قرار است صرفا، بخش کوچکی از هزاران عقب مانگی و دردهای ایرانی خوانده شود. که البته تا اینجا، خصوصیات مشترک با خیل عظیمی از آثار را دارد. اما اولین جملهای که از جانب...
چهارشنبه | 9 بهمن 1392 | 29 ژانویه 2014 | سال دوم | شماره 390
تو وقتی به خودت فکر میکنی، طبعا به خودت فکر میکنی. ولی وقتی به من فکر میکنی، باز هم به خودت فکر میکنی. حتی وقتی به گرسنگان افریقا و مشکلات اتمی دنیا و نسل در خطر نابودی ببرهای سفید هم فکر میکنی، باز هم داری به خودت فکر میکنی. این جملات، بخشی از مجموعهی داستانهای کوتاه...