
لیلا فرزانه، طراح نقوش کاشی و سرامیک روز گذشته در گفتگو با ایسنا با تأکید بر اینکه کاشیکاری یک هنر ایرانی است، گفت: کاشیکاری ایرانی پس از ورود اسلام به ایران و گسترش جهان اسلام در کشورهای دیگر، به دیگر مناطق دنیا رسید. این هنر ابتدا به اسپانیا وارد شد و بعد به مکزیک رسید و در ایران هم تا پایان دوران قاجار زنده بود؛ ولی در دوران پهلوی اول، بهدلیل علاقهٔ زیادی که آن زمان به هنر مدرن وجود داشت، کاشیکاری و معماری ایرانی کنار گذاشته شد و هنر مدرن جای آن را گرفت. این در حالی است که معماری ایرانی این قابلیت را داشت که در کنار معماری نو زنده بماند.
گفتنی است لیلا فرزانه هنرمند طراحی نقوش است که به همراه همسرش حسین معمارپور مدیریت یک خانهٔ هنر سرامیک را برعهده دارند و در آن، کاشی و سرامیکهای دستساز تولید میکنند. برای تولید این سفالها و سرامیکها از نقوشی استفاده میکنند که ریشههای ایرانی دارند. بسیاری از این نقوش از پارچهها، آثار فلزکاریشده و چوبهای قدیمی ایرانی گرفته شدهاند. فرزانه و معمارپور این نقوش را با طرحهای امروزی تلفیق کرده و روی آثار سرامیکی مجموعهٔ خود بهکار میبرند.
میراثی از دوره هخامنشی
همانطور که لیلا فرزانه اشاره داشته است وطن اصلی کاشی، ایران بوده است و صنعتگران دوره ھخامنشی مبتکر و خالق این ھنر بودهاند. ولی در زمان اسکندر این ھنر از کشور ایران کوچ کرد و در دوره ھلاکوخان به سبکی نو به میھن باز گشت. در قرن ششم ھجری (دوازدھم میلادی)، یعنی در دوره سلجوقیان، کاشیکاری، به ویژه معرق کاری، به سمت کمال رفت و بسیار متداول شد. در قرن ھشتم ھجری (چھاردھم میلادی) ھنرمندانی که ھمیشه به فکر نو آوری بودند موفق شدند اجزاء معرق را ریزتر و کوچکتر کنند و زیباترین اشکال ھندسی و گل و بوته ھا را در مجموعه ھایی از رنگ ھای لطیف نمایش دھند و بھترین کاشیکاری را در سطوح بناھا جلوه گر نمایند. به عبارت ساده میتوان گفت که کاشیکاری در عھد چنگیز و تیموریان، صنعتی به کمال رسیده بود که در عھد صفویه به منتھای عظمت خود دست یافت.
بعد از دوره صفویه کاشیکاری ایران سیر نزولی طی کرد. در زمان قاجاریه بعضی از آثار کاشیکاری را تعمیر کردند، در این دوره ھیچگونه نوآوری پدیدار نشد و کاشیکاری ھایی که انجام شد ظرافت دوره صفویه را ندارند.
زیباترین و قدیمیترین آثار کاشیکاری، کاشیهای فیروزهای اصفهان است و کتیبههای تاریخی منارههای دوران سلجوقی با آنها تزیین شده است. به تدریج استفاده از کاشی با نقوش گل و بوته و مخصوصاً نوع خشت و هفت رنگ که مخصوص مساجد بود، به منازل نیز راه یافت و استادان کاشیکار اصفهانی پا را از گل و بوته و اشکال هندسی فراتر نهاده و نقش انواع حیوانات و پرندگان را در کاخها و منازل متداول کردند، هنر کاشیکاری همچنان مورد استفاده هنرمندان اصفهانی بود به طوری که در بیشتر بناها کاربرد داشت.
هنری آمیخته با موسیقی و ریاضیات
رنگهایی که در کاشیکاری قدیم به کار برده شده به دلیل اینکه ترکیبی از سرب و قلع هستند از مقاومت زیادی برخوردارند به گونهای که با گذشت قرنها از عمر این رنگها، همچنان زیبایی خاص خود را حفظ کردهاند، این درحالی است که در رنگهای جدید وارداتی، خیلی زود تغییر رنگ میدهد و دوام و پایداری رنگهای قدیم را ندارد. جالب آنکه امروزه دانشمندان و ریاضی دانان هنر کاشیکاری را به دلیل وجود قرینهها و پیچ و تاب طرحها با ریاضیات و هندسه و موسیقی همسو میدانند. آنها معتقدند حرکات خطوط و ضوابط زمینههای یک کار و گره در خانه شطرنج معقلی، در فرم و اشکال گوناگون با توجه به ترکیبات خاص اصول گره چینی، نشأت گرفته از فرمولهای ریاضی است. هنری که امروز در مهد پیشرفت و اوج خود غریب است و توجهی به آن نمیشود، مورد توجه کشورهای غربی قرار گرفته و مطالعات بسیاری روی آن و ارتباطش با علوم و هنرهای دیگر انجام میشود.
در عصر حاضر هرچند خانه ریاضیات اصفهان با دایر کردن کارگاه آموزشی این امر را مدنظر قرار داده و به عنوان یکی از پیشگامان هنر کاشیکاری ایرانی در کشور محسوب میشود اما کافی نیست و میطلبد تا دانشگاهها، مراکز آموزشی آموزش وپرورش نیز در اعتلای دوباره این هنر و ایجاد شرایط مناسب برای دانشجویان و دانش آموزان فراهم کنند تا با شناخت از اصل هنر و سبک کاشیکاری، این هنر با مواد اولیه داخلی حیات بگیرد و این دوره از دورانها نیز در این زمینه یادگاری از خود باقی بگذارد تا آیندگان را به قضاوت بنشانند.
در پایان امید میرود مسؤلان و دست اندرکاران وزارت ارشاد با تدبیرو بینشی صحیح نسبت به زنده نگه داشتن این هنر برجسته ایرانی همت گمارده و در تربیت استادان کاشی کار بکوشند.