
شهر تهران، شهر خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از ایرانیان و حتی غیر ایرانیان است. اما این که در دل تهران، چه رازهایی نهان است و این که این شهر چهها به خود دیده است را باید از خطوط داستانها و خاطرات مردمان بیرون کشید. خاطراتی که پرده از دل زنان و مردان برمیدارند. خطوطی که نانوشته، از دستان هدایتگر این شهر میگویند. این که دستان هدایتگر این شهر بزرگ، چه بر سر زنان و مردانش میآورند.
“تریو تهران”، در سه داستان مستقل، از عالیه و منیژه و سالومه میگوید. از زنان تنهای منتظر، در سه برههی مختلف تاریخی تهران. تمام زنهای این کتاب با درون مایهی انتظار و گمشدگی، زنهای قوی و محکمی هستند که با تمام توان، میکوشند تا زندگیشان را نجات بدهند؛ هر کدام به شیوهی خودشان.
“رضیه انصاری” نویسندهی این اثر، عالیه را با “نگاهی به فیلمنامهی اشغال بهرام بیضایی” و منیژه را “با نگاهی به داستان آرامش در حضور دیگران اثر غلامحسین ساعدی” نگاشته است. و سالومه، نام سومین داستان این مجموعه، به نام “اپرای اثر ریشارد اشتراوس” است. بنا بر نوشتهی انصاری، این اثر موسیقیایی، “برای سه ساز و سه صدای سوپرانو” نوشته شده است. نتیجتا هر یک از این داستانها، به نوعی برگرفته از اثری از پیشینیان هستند. البته که اگر کسی داستان “اشغال” و “آرامش در حضور دیگران” را نخوانده باشد و از “سالومه”ی اپرای ریشارد هم چیزی نداند، نه تنها هیچ خللی در درکش از تریو تهران وارد نمیشود؛ بلکه او ترغیب میشود به سمت این آثار برود. این همه، از عواملی هستند که تریو تهران را از بسیاری آثار دیگر و رضیه انصاری را از بسیاری نویسندگان دیگر، متمایز میکنند.
انصاری، با قلم روان و گیرای خود، توانسته است فضاهای مورد نظرش را به بهترین شکل ممکن در اثرش و در ذهن خواننده بسازد. وی همچنین در بیان موقعیتها و در ساختن شخصیتها، بسیار موفق بوده است. و تمام اینها، باعث میشوند که خواننده، با شخصیتهای داستانها احساس نزدیکی کرده و با آنها به نوعی زندگی کند.
زندگی عالیه، در زمانهای خیلی دور میگذرد. دههی بیست. اوضاع سیاسی مملکت بهم ریخته و همسرش که از مبارزین است، از خانه و کاشانه رفته و حالا عالیه مانده با مادر و پدر سالخوردهی همسرش و دنیایی از اضطراب و چشمانتظاری. همسر منیژهی جوان نیز که سرهنگ بازنشستهی سابق باشد، “جفت تاریکی شده و رفته”. سرهنگ نه از دنیا رفته است و نه هیچ چیز دیگر. سرهنگ نیست شده و او مانده با سایهای از شوهرش؛ منیژه حالا پیراهنهای این سایه را اتو میکند و به سایهای از عکس سرهنگ که بر کاسهی آب کنار اتو میافتد نگاه میکند و به آرامش میرسد.
اما داستان سالومه در همین روزهای تهران میگذرد. شاید بتوان گفت اوج فضاسازی انصاری، در این داستان دیده میشود. روای نیز از اواخر داستان، تغییر میکند. ماجرای دختر عاشق پیشهای است که بعد از مدتها دوستی، معشوقش زندگیاش را در چمدانی میگذارد و میرود. معشوق از این که در این کشور، فهمیده نمیشود، عاصی شده و گویی سر به بیابان میگذارد. سالومه از این رابطه میگوید “لذتی که گذشت و بهتی که تا امروز باقیست” و از خودش، بعد از رفتن معشوق که “از من رفته رفته تو میماندی و بس”. مدتی بعد از رفتن او، فرصتی دست میدهد تا این دو، در شهری از شهرهای اروپا دیدار تازه کنند. سالومه سختیهای بسیاری میکشد تا به روز و لحظهی وصال برسد. او نیز مضطرب و چشمانتظار است. راوی اول شخص این داستان نیز از صحنههایی که میبیند میگوید. در وصف رود میگوید “قطار از کنار رود ولتاوا میگذرد. لباس شباش را درآورده و امروز حریر تناش کرده و نشسته میان سبزیها”. سالومه حالا که “از ماقبل تاریخ خسته است”، “سندرم یکی شبیه تو” بلای جانش شده.
رضیه انصاری دلیل نامگذاری کتابش را چنین بیان کرده است: “تریو قطعهیی موسیقی است که آهنگساز آن را برای سه ساز مینویسد که سازها میتوانند همجنس یا غیر همجنس باشند. این رمان هم در سه بستر تاریخی یک شهر، با حضور سه زن به عنوان شخصیتهای اصلی (که میتوانند در رویارویی با مشکلات برخوردی از یک جنس یا غیر همجنس داشته باشند!) با محوری مشابه شکل گرفته، با رویدادهایی که به حال و هوای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن دوره مربوط میشود. نام سالومه هم الهام گرفته از اپرای سالومه، اثر ریشارد اشتراوس است که برای سه صدای سوپرانو (یعنی صدای زیر و ظریف زنانه) نوشته شده. تریو تهران عنوان مناسبی به نظرم رسید”.
تریو تهران با ۱۴۶ صفحه، در سال ۹۲ توسط نشر آگه منتشر شده. این مجموعه، دومین اثر انصاری است. وی پیشتر در سال ۸۹، “شبیه عطری در نسیم” را توسط همین نشر، به دنیای ادبیات عرضه کرد.