
وضعیت عکاسی در کشور چندان مساعد نیست. این سخن بسیاری از فعالان این عرصه است. مشکلات هنرمندان برای برگزاری نمایشگاه، تعطیلی نمایشگاهها، مشکلات اقتصادی عکاسان و حتی هزینه سنگین تجهیزات و وسائل از جمله مصائبی است که عکاسان در ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند.
بحث مجوز عکاسی و برخورد امنیتی با عکاسان تقریبا دغدغه مشترک همه فعالان این حرفه در ایران است. خلیل غلامی در تارنمای خانه عکاسان تبریز در اینباره مینویسد: «صد تا کارت و مجوز هم که داشته باشی باز کم میآوری. تقریبا برای هر کوچه و پس کوچهای باید کارت و مجوز مجزایی داشته باشی. هر کسی میتواند از راه برسد و مجوزت را بخواهد. جوری بازویت را میگیرند که یکهو فرار نکنی. مثل اینکه جاسوس اسراییل گیر آورده. هر کسی میتواند با خشن کردن چهرهاش خود را مأمور اطلاعاتی جا بزند. به نظر میرسد اهمیت دوربین عکاسی در ایران به اندازهی هیچ کجای جهان نیست. کسی که در ایران موفق شود عکاسی کند میتواند در عرض چند سال به عضویت بهترین آژانسهای جهان در بیاید».
عدم حمایت دولت از عکاسان
از سوی دیگر فعالیت انجمنهای عکاسی در ایران نتوانستهاند به جایگاه خود دست یابند. مهدی سروری، عکاس پیرامون فعالیت انجمنهای عکاسی در ایران میگوید نگاه انجمنهای عکاسی، نگاه خدماتی نیست و رسما برای بقا تلاش میکنند. هدف ماندن است، نه تأثیر حضور. وی میافزاید دولتمردان و متولیان سالهاست که با یک طیف خاص و یک نگاه محدود در عکاسی کار میکنند و نبض عکاسی در سطح دانش و اختیار همانها خلاصه میشود. متأسفانه در این حیطه دچار یک کلیشه شدهایم؛ وزارت جوانان تأسیس میکنیم، اما به جوان میدان نمیدهیم. جشنواره عکس جوان برگزار میکنیم، اما برای پوستر آن عکس یک جوان را تغییر میدهیم و بدون نام منتشر میکنیم و به او پاسخگو هم نیستیم.
همچنین ابراهیم حقیقی که از عکاسان مطرح تأتر کشور است طی گفتگو با مهر پیرامون فعالیت انجمن عکاسان ایران عنوان میدارد انجمن عکاسان خانه تئاتر صنفی است که در این سالها سعی کرده سر و سامانی به عکاسی تئاتر بدهد اما بودجهها آنقدر پایین است که تنها عشق و علاقه عکاسان و طراحان آنها را در این حوزه نگاه داشته است. وجود افراد حرفهای نیز در این حوزه کم بوده و به نظر میرسد دولت به عنوان حامی هنر باید به لحاظ مادی صنوف را مورد حمایت خود قرار دهد و به وضعیت عکاسی تئاتر سروسامان ببخشد.
گفتنی است مجید سعیدی، عکاس مستند نیز در اوایل شهریور ماه در گفتگویی با ایسنا دلیل انتشار کتاب عکسهای خود از زندگی مردم جنگزده افغانستان، توسط یک ناشر آمریکایی را بیتوجهی ایرانیها به حوزه عکاسی مستند عنوان کرد. این کتاب شامل ۸۵ قطعه عکس سیاه و سفید از سالهای حضورم در افغانستان است که در حدود ۱۲۰ صفحه به چاپ رسیده و توسط یکی از ناشران امریکایی با قیمت ۵۰ دلار منتشر شده است. این کتاب پیش از این برگزیده چهارمین دوره کتاب سال آمریکا «فوتو اویدنس» (FotoEvidence Book Award) شده بود.
سعیدی درباره دلیل انتشار این کتاب در خارج از کشور اظهار کرد: به عکاسی مستند در ایران خیلی بها داده نمیشود و مردم ما ترجیح میدهند پول بدهند و کتاب زیباییها و مناظر ایران و جهان را بخرند. برعکس در امریکا و اروپا به واقعیتهای تلخی که در دنیا وجود دارد توجه بیشتری نشان داده میشود و من این را حسن آنها میدانم، چون انسان هر زمان که اراده کند میتواند زیباییها را ببیند، اما دیدن و آگاه شدن از زشتیها و اتفاقات دنیای امروز همیشه در دسترس نیست.
تاریخچه عکاسی در ایران
چهار سال پس از آنکه عکاسی در سال ۱۸۳۹ در فرانسه رسمیت یافت، اولین دوربین عکاسی وارد ایران شد و مثل هر پدیده دیگری که از آن سوی آبها وارد فرهنگ ما شد، با اما و اگرهایی روبرو بود.
ناصرالدین شاه به عکس و عکاسی علاقهمند شد و همین کافی بود تا به عنوان یک فن، در دوره قاجار جدی گرفته شود. انبوهی از عکسهای متعلق به آن دوره که اکثرا شامل چهره شاه و درباریان میباشد هم اکنون به صورت مجموعهای گرانبها در آلبوم خانه کاخ گلستان که به دستور شخص ناصرالدین شاه ایجاد شده بود، نگهداری میشود. مجموعه این عکسها به بیست هزار قطعه میرسد.
عکاسی در دوران پهلوی هم نتوانست در جامعه ایرانی نقش فعالی داشته باشد. گرچه مفهوم طبقه متوسط تازه شکل گرفته بود، اما هنوز زمان زیادی را طلب میکرد تا نهادینه شود. اصولا ذات حکومت استبدادی پهلوی نمیتوانست با عکاسی بخصوص به مثابه رسانه روی خوش نشان دهد. بنابراین این مدت نیز به سرعت طی شد تا در عکاسی ایران همچنان رکود و کم حاصلی حاکم باشد.
وقایع انقلاب ۵۷ باعث شد تا عکاسی در ایران جلوه تازه پیدا کرده و عدهای آن را جدی بگیرند. همچنین بلافاصله پس از انقلاب ۵۷، جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز باعث شدند شکلی از عکاسی که جنبه خبری و مستند داشت، در عکاسی ایران قوت گیرد.. گشایش رشته عکاسی در سال ۶۳ آغاز گر مرحله تازهای از عکاسی در ایران شد. بیشتر مدرسان در آن سالها عکاسان تجربی بودند که فعالیت خود را در حین انقلاب و یا کمی قبل از آن آغاز کرده بودند. گرچه سرفصل دروس از الگوی دانشگاههای خارجی برگرفته شده بود، اما آنچه در دانشگاه تدریس میشد، اغلب تجربههای شخصی عکاسان اجتماعی بود. از همین رو، رویکرد بیشتر فارغ التحصیلان دورههای اولیه، عکاسی خبری و مطبوعاتی بود. با افزایش تعداد افراد حرفهای در این زمینه نمایشگاههای مختلفی برگزار شد که آغاز دو سالانه عکاس بین المللی تهران روند جدیتر به این فعالیتها داد. با این وجود هنوز حرفه عکاسی با مشکلات مختلفی روبروست و فعالان این عرصه نگاه دولت به این حرفه را مورد انتقاد قرار میدهند.