
ایران وارد شرایطى تازه شده است؛ تحولات و بحرانهایی که در این ایام در کشورمان بوجود آمده، شرایطی را رقم زده که در چهارچوب آن، اتفاقات عمدهای رخ داده است. دولت احمدینژاد کنار رفته و در واکنش به عملکرد او، فردی مانند دکتر روحانی در رأس دولت قرار گرفته و رهبر جمهوری اسلامی هم، از روی کار آمدن او حمایت کرده و از سیاستهای او برای رفع تنشهای مختلف در ارتباط با روابط خارجی و داخلی، حمایت می کند.
آقای روحانی از زمان بدست گرفتن سکان قوه مجریه، در مناسبت های مختلف به آشتی ملی اشاره کرده اند. آشتی ملی یک معنایی دارد، وقتی ما به آشتی ملی اشاره کردیم، زمانی که از کاندیداتوری ایشان حمایت کردیم و زمانی که از بازسازی اقتصادی و بازگشت ایرانیان برای خدمت به مملکت صحبت میکنیم، از یک سلسله مسائل جدیدی صحبت میکنیم که نیازش را همه در درون مملکت از جمله نیروهای درون سیستم حکومت حس کرده اند.
در واقع آشتی ملی بستری است که زمینه شرایط تازهای را فراهم بیاورد که تمام استعدادهایی که میتوانند به سازندگی ایران کمک کنند در این چهارچوب قرار بگیرند. در این راستا، برخورد ما با مسالهای مانند التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی باید تعریف تازه ای پیدا کند.
ما و منشور حقوق شهروندى
صادقانه میگویم، من به عنوان یک ایرانی که هیچ انگیزهای جز خدمت به مردم و مملکتم نداشتهام، هیچ زمانی طرفدار قانون اساسی جمهوری اسلامی نبودهام. من نمیتوانم بگویم که طرفدار قانون اساسی جمهوری اسلامی هستم، اگر هم بگویم کسی باور نمیکند و خودم هیچ وقت نمیخواهم چنین حرفی بزنم اما میگویم در چهارچوب آشتی ملی باید به یک تعریفی برسیم که کسانی که با قانون اساسی هم مشکل داشتند، جایگاهی در ایران پیدا کنند که بتوانند خدمت کنند. به طور مثال در منشور شهروندی که توسط آقای دکتر روحانی مطرح شده به بسیاری از حقوقی که شهروندان دارند، اشاره شده. پس اگر بر اساس تعریفی که ارائه شد بخواهیم قدم برداریم باید روی محور آشتی ملی حرکت نماییم و بدیهی است اگر کسی با قانون اساسی موافق نباشد ولی باید اختلاف سلیقه و نظراتی را که دارد در چهارچوب قانون بیان کند، و قانون هم نباید تبعیضی در مورد آن فرد قائل شود. همچنین، کسانی که در حاکمیت به همه چیز با تنگ نظری نگاه میکنند باید یک انعطافی در مواضعشان صورت بگیرد، چرا که آشتی ملی این نیست که یک طرف خواستههای خود را به طرف دیگر دیکته کند.
آشتى ملى؛ پیشگیرى از بحران
به هر حال ما میگوییم برای اینکه این پروسه شروع شود و مملکت ما داخل یک بحران داخلی نشود، هرج و مرج بوجود نیاید و اتفاقات و بلاهایی که در کشورهای همسایه ما رخ داده در ایران رخ ندهد، میتواند زمینهای باشد که ما در جهت آشتی ملی و رسیدن به توافقهای ملی، قدمهایی را برداریم. لذا میماند که آقای روحانی بتواند حداقل به این مطالبی که شما به آن اشاره کردید جامه عمل بپوشانند چون این زمینهای فراهم میکند برای مشارکت بیشتر و اینکه استعدادهای بیشتری بیایند و پروسهای شروع میشود که میتواند به پویایی جامعه ما کمک کند و البته شروع همین پروسه است که یک عده را نگران کرده که نمیخواهند این پروسه شروع شود چون نمیخواهند کوچکترین امتیازی به کسانی بدهند که مثل آنها فکر نمیکنند.
موقعی که ما از آشتی ملی صحبت میکنیم صحبت از موجودیتی میکنیم که امروز در ایران قدرت را بدست دارد و باید برخورد با او باشد، چون نمیشود موجودیت جمهوری اسلامی را رد کنید و بعد از آشتی ملی صحبت کنید. به عنوان مثال نگاه کنید به بحرانی که الان در فلسطین است. شما اگر بدنبال این هستید که صلحی در آن منطقه رخ دهد نمیتوانید به عنوان یک نیرویی مخالف با رفتار و اعمال و موجودیت اسرائیل، وارد مذاکرات صلح شوید در حالی که نمیخواهید موجودیت اسرائیل را قبول کنید. همانطور که آن رفتار نمیتواند منجر به یک تحول شود مخالفینی هم که نخواهند وارد یک نوع دیالوگ با حاکمیت شوند و موجودیتش را که به هر حال به صورت دفکتو وجود دارد، به رسمیت نشناسند، نمی توانند تحول مثبتی ایجاد نمایند.
گفتگو و خروج از مخمصه
باید ضمنا تاکید کنم که وقتی شما با یک نفر وارد صحبت میشوید و موجودیت او را قبول میکنید به این معنا نیست که همه افکار و اعمال او را بپذیرید، اما انگیزه اینست که ما بگونه ای صلح جویانه، با دیالوگ و بکار گرفتن تفکر آشتی ملی، بتوانیم از این مخمصهای که مملکت در آن قرار دارد، خارج شویم. حاکمیت و عناصر تندرو که با این تفکر مخالفند میتوانند مخالف باشند اما نمیتوانند منکر این باشند که مملکت با هزار و یک جور مشکلات روبروست که آنها اصلا راه حلی برای آن ندارند. در نهایت درها به روی آنها بسته میشود. اینها با دیکتاتورهای دیگر که در تاریخ آمده و از بین رفته فرقی ندارند. جامعه ما جامعهای نیست که شما بتوانید جلوی آن را بگیرید منتها مساله اینست که شما چطور میخواهید این کار را انجام دهید. یا میخواهید بهای این تحول برای مردمی که شما مدعی خدمت به آنها هستید، بهای سنگینی باشد یا این تحول به صورتی پیش برود که مردم بتوانند در نهایت به جایگاه واقعی خودشان برسند. به همین جهت است که ما آشتی ملی را مطرح کردیم چون دیدیم آنطرف قضیه شرایطی ایجاد شده، یک فردی آمده و بینشی را دارد مطرح میکند که با این بینش شما میتوانید حرف بزنید. خب در کنار او خیلیها هستند که تحمل او را در جایگاه خودش ندارند چه برسد به امثال ما اما باید تلاش کنیم از این مسائل پرواز کنیم و به جلو برویم.
تجربه جنبش رفراندوم
چند سال پیش یک جنبشی بود به نام جنبش رفراندوم و صحبتش این بود که به طور صلح جویانه از دولت بخواهد که قانون اساسی را دوباره به رفراندوم بگذارد و ببینند آیا اکثریت مردم آمادگی این را دارند که از آن حمایت کنند یا نه و البته از همان ابتدا نیز مشحص بود که دولت هرگز زیر بار چنین چیزی نمیرود، اما انگیزه این بود که مردم هوشیار شوند. استنباط من اینست که جامعه امروز آن موضعی که در قبال قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد خیلی با موضعی که در ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی با این قانون اساسی داشت، فرق دارد اما به هر حال از نظر قانونی، مملکت ایران یک قانون اساسی دارد و آن هم قانون اساسی جمهوری اسلامی است. قانون اساسی مشروطه که از بین رفته و این قانون اساسی فعلی جای آن آمده. مساله اینست که آیا ما میتوانیم به یک قانون اساسی دیگر در یک زمانی برسیم؛ شاید خیلی از نیروهای سیاسی در ایران امید به این دارند. مساله اینست که ما چگونه میخواهیم به یک قانون اساسی دیگر برسیم و این بر میگردد به همین صحبتی که من میکنم که باید در مملکت ما یک تحولی صورت بگیرد. باید اولویتها تغییر پیدا کند. باید طرز رفتار تغییر پیدا کند.
بازسازى اقتصادى؛ مکانیزم تغییر
این تغییر را چگونه میتوانیم بوجود آوریم؟ مکانیزم این تغییر چیست؟ مکانیزم این تغییر همانطور که آقای جهانشاهی هم گفته، بازسازی اقتصادی و آشتى ملى است. چون هر ایرانی فارغ از اینکه ایدئولوژیاش چیست به دنبال اینست که اقتصاد مملکت راه بیافتد، معیشت مردم بهتر شود، اقتصاد کشور پویا شود، مردم ما بینیاز شوند، بیکاری پایان پیدا کند و تورم مهار شود. برای اینکه ما بتوانیم این هدف را تامین کنیم نیازمند این هستیم که تمام استعدادهایی که میتوانند به مملکت کمک کنند شریک شوند، برای اینکه شریک شوند باید زمینهاش فراهم شود و برای فراهم کردن زمینه باید از جایی شروع کنیم که آنجا، همان صحبتهایی است که آقای روحانی میکند. فصل سوم قانون اساسی مدینه فاضله نیست از خیلی جهات خیلیها میتوانند آن را نقد کنند و هزار و یک جور ایراد از آن بگیرند. اما میتواند نقطه آغازی باشد. من نمیتوانم بگویم نقطه پایان خواستههای توده مردم باشد چون توده مردم میخواهند خواستههایشان بینهایت باشد و محدود نباشد اما برای همان خواستههای بینهایت هم این مساله میتواند نقطه آغاز باشد.
فعالیت در «چهارچوب قانون»
فصل سوم قانون اساسی صحبت از این میکند که شما این حق و حقوق را دارید اما در «چهارچوب قانون». یعنی عبارت در «چهارچوب قانون» به کرات تکرار میشود و البته به نظر من عبارت بسیار درست و لازمی است ولی مشکل اینست که قانون را چه کسی میخواهد تعریف کند و ما از چه تعبیری از قانون صحبت میکنیم. بدیهی است که برخی قوانین کاملا مشخص هستند و ما هم اگر به قانون اساسی جمهوری اسلامی اعتقاد نداشته باشیم و بخواهیم در چهارچوب آشتی ملی در ایران کار و فعالیت کنیم، برای اینکه صلح در جامعه به هم نخورد و هرج مرج اتفاق نیافتد موظفیم تا زمانی که قانون جدید وضع نشده این قانون را به عنوان دفکتو قبول کنیم.
در زمان شاه، بعد از ۲۸ مرداد طرفداران دکتر مصدق ضمن اینکه با وضعیت حاکم مخالف بودند اما چهارچوب قوانین را میدانستند. ولی ما امروز که صحبت از تحول میکنیم و به خصوص این سند که بیرون آمده، وقتی میگوییم در «چهارچوب قانون»، آیا قانونی است که تعبیر آن از سوی رئیس قوه قضائیه یا آقای اژهای صورت میگیرد یا قضات و کارشناسان مثلا دادگستری؟
در زمانی که آقای روحانی آمده سر کار ، بطور مثال اینکه فردی مانند آقای سراج میردامادی که به ایران برگشته و الان در زندان است،نباید بر اساس این قانون بازداشت میشد. اما قوه قضائیه در این راستا وارد کار شده و آقای اژهای هم اکیدا به کسانی که در خارج بودند و در وضعیت مشابهی قرار داشتند اکیدا هشدار دادهاند که اگر برگردید شما را بازداشت و تنبیه میکنیم. خب از زمانی که سراج میردامادی بازداشت شده آیا نویسندگان همین متن منشور شهروندی، اعلامیهای در دفاع از او نوشتهاند؟ ایا مشاوران و روزنامه نگارانی که در سال ۸۸ با آقای کروبی یا موسوی مشارکت داشتند و از آنها حمایت کردهاند و بعضا هنوز زندانی هستند، هرگز مشخص شده که جرم آنها چه بوده است؟ روی کار آمدن دولت یازدهم و صدور چنین متنی در اصل قوت قلبی است برای کسانی که در این موقعیت ها قرار دارند ولی آیا این فقط یک شعاری است که پخش شده که در موردش نظر خواهی شود و اقدامی صورت نمی گیرد یا قرار است اقدامی صورت گیرد؟ دوستانی که با ما تماس میگیرند و انتقاد میکنند و ما را به خوش باوری متهم میکنند به این لحاظ است که آنها جوانب مثبت این کارها را نتوانستهاند لمس کنند و این در اصل مسالهای است که دولت آقای روحانی به هر حال باید جوابی برای آن پیدا کند. الان یک سال گذشته و ایشان هیچ جوابی پیدا نکرده اما این دریچه اعتماد، خوش باوری و امیدواری که تا ابد نمیتواند باز بماند و به یک نقطهای میرسد که همه در نهایت میگویند که ایشان فرد محترم و خوبی است اما کاری نمیتواند بکند و ما در اصل اسیر یک اقلیت کوچکی هستیم که علیرغم همه این صحنه سازیها، سرنوشت مملکت را خودش میخواهد تعیین کند.
منشور حقوق شهروندى و شهروندان خارج
چندین میلیون ایرانی الان خارج از ایران داریم. خیلی از اینها زمانی که به خارج آمدند از جمله خود من، برای کار و زندگی باید مدارک تازهای میگرفتند. یباید توجه داشت که در قانون اساسی ایران آمده که هر ایرانی فقط میتواند تابعیت ایران را داشته باشد و داشتن تابعیت یک مملکت دیگر بر خلاف قانون است. اما جمهوری اسلامی که سالهای ابتدایی خیلی روی این موضوع تکیه میکرد امروز دیگر اهمیتی به این موضوع نمیدهد چون میداند بیشتر کسانی که برای دیدن خانوادههایشان از خارج به ایران سفر میکنند دارای تابعیت کشور دیگری هم هستند. حتی برخی از ایرانیان مقیم خارج نمیتوانند با گذرنامه ایرانی به راحتی سفر کنند زیرا که گرفتن ویزا خیلی سخت است. کسانی که پناهنده هستند و یا فرض کنید که یک ایرانی در خارج از ایران جایی کار میکند و به خاطر کارش نیاز باشد سفر کند خب گرفتن ویزا با گذرنامه ایرانی واقعا کار دشواری شده است. من میتوانم نمونهای خدمت شما بگویم؛ خود من الان بیش از بیست سال است در چنین شرایطی هستم. من بیست و دو سال پیش کیف دستی ام را در فرودگاه لندن دزدیدند و از آن زمان تقاضای گذرنامه ایرانی کردهام و تا الان به من گذرنامه ندادهاند. تاکید می کنم که دادن گذرنامه به ایرانیان یک موهبت الهی نیست که مقامات دولتی بخواهند به شخص دیگری باعطا کنند و این حق مسلم هر ایرانی است که گذرنامه داشته باشد.
حالا در این متن آمده است که باید این کار را انجام دهند و امیدوارم این کار صورت بگیرد. البته اینکه این متن منشور شهروندی اصلا تهیه شده است، آدم را امیدوار میکند. این متن را که ما نگفتهایم بنویسند و انشایش را هم کسانی که مخالف یا منتقد نظام بودهاند، ننوشتهاند، خود آقای روحانی مبتکر این کار بودهاند و اگر ایشان در این راستا قدم بردارند و اگر بتوانیم در این زمینه چیزهایی را لمس کنیم این بر میگردد به آشتی ملی و این عبارت از حالت گنگی در میآید. شما وقتی چنین عبارتی را مطرح میکنید هر چه جلوتر میروید و جدیتر با این مساله برخورد میکنید باید گرهها را دانه دانه باز کنید تا به نتیجه برسید تا زمانیکه یک وضعیت کاملا مشخص پیدا شود. اصل قضیه اینست که عدهای که با عده دیگری همسو نبودند و عدم همسویی به کدورتهای خیلی شدید منجر شده بود، تصمیم گرفتند به خاطر خدمت به مملکت و تامین مصالح آینده کشور به دنبال راه حلهایی بگردند که بتوانند به یک نکات مشترک برسند این کار زمان میبرد و حوصله میخواهد اما اگر ما این کار را انجام ندهیم، بهایش برای ما بسیار سنگین و شاید غیر قابل تحمل باشد.
- ویراستهى پاسخهاى دکتر مهرداد خوانسارى، دبیر کل “موج سبز” به پرسشهاى برنامه برداشت دوم؛ تلویزیون رها