
“کورت ونه گوت” (۲۰۰۷-۱۹۲۲)، رمان نویس امریکاییِ آلمانی تبار است. هرچند که ونه گوت، در حیطههای نمایشنامه نویسی و مقاله نویسی نیز فعالیت کرده، اما بیشتر به رمان نویسی معترض مشهور است. دلیل این شهرت نیز باز میگردد به انتقادات بیوقفهی او به همه چیز و بالاخص سیاستهای جرج بوش. او از طریق بکار بردن ادبیات طنزگونه در مقالات و رمانهایش زشتیها و پلیدیها را به سخره میگیرد. سرمایهداران و سیاستمداران، از زبان تیز و برندهی او در امان نیستند. وی در مقالاتش میگوید “من را ماشین ستیز نامیدهاند. باشد، قبول. میدانید ماشین ستیز به چه کسی میگویند؟ به کسی که از دم و دستگاههای عجیب و غریب امروزی بیزار است.”
مقالات وی، در چند مجموعه گردآوری شده است. یکی از این مجموعهها “مرد بیوطن” نام دارد که در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شد. از این اثر، دو ترجمه در ایران به چاپ رسیده است. اولین ترجمه، به همت زیبا گنجی و پریسا سلیمانزاده اردبیلی، توسط انتشارات مروارید، در سال ۱۳۸۶ به بازار عرضه شد.
این مجموعه، از آنجا آغاز میشود که کورت ونه گوت، از دوران طفولیتش و دلیل روی آوردنش به ادبیات طنز گونه میگوید. وی در این اثر اعتراف میکند که “بذلهگویی تنها راه وارد شدن به صحبت بزرگترهاست”.
کورت انسانی ضد جنگ است. در عین حال، امریکا را، زادگاه خود و پدرش را، به جنگ و خشونت طلبی متهم میکند و نتیجتا ضد امریکا صحبت میکند. او دلیل جنگ جرج بوش با اعراب را، کفری بودن وی از دست اعراب میداند و میگوید: “میخواهید بگویم چرا جرج دبلیو بوش اینقدر از دست عربها کفریست؟ چون این عربها بودند که علم جبر را به ما دادند… تو هم عربها را ابله فرض میکنی؟ ببین میتوانی با اعداد رومی تقسیمی دور و دراز انجام دهی”؟ او بار دیگر شمشیرش را از رو میبندد و با اذعان به این که امریکا قدرت مطلق است، میگوید: “دیگر یک جو شانس هم برای نوع دوست و منطقی شدن امریکا وجود ندارد. چون قدرت ما را به فساد کشانده و قدرت مطلق، مطلقا فاسدمان کرده است. آدمیزاد میمونی است که از قدرت دیوانه و سرمست میشود. آیا با گفتن این که رهبران ما شامپانزههایی سرمست از قدرتند، دارم روحیهی سربازانمان را که در خاور میانه میجنگند و میمیرند خراب میکنم”؟ و چه نکته سنج است آنجا که میگوید: “امروزه جنگ نوعی سرگرمی تلویزیونی شده”. او تیر خلاص را آنجا میزند که میگوید: “هیچ دلم نمیخواست زنده باشم و روزی را ببینم که سه نفر از قدرتمندترین آدمهای دنیا اسمشان باشد: بوش، دیک و کالین”. و مرد بیوطنی که میگوید، از همینجا نشات گرفته است.
این نویسنده که در دانشگاه در رشتهی شیمی هم تحصیل کرده است، در مقالاتش میگوید که معتقد است باید از تکنولوژی در رمان نویسی استفاده کرد؛ و این را، نشان از واقعبینی میداند و میگوید: “به نظر من، رمانهایی که تکنولوژی را کنار میگذارند، درست مثل املهایی که امور جنسی را نادیده میگیرند، تصور غلطی از زندگی ارائه میدهند”. او میزان علاقهمندی به موسیقی را نیز برابر با میزان علاقهمندی به زندگی میداند. حتی وصیت میکند و میگوید: “اگر خدای ناکرده روزی من مردم، این را روی سنگ قبرم بنویسید: تنها دلیل او | برای اثبات وجود خداوند | موسیقی بود”.
این اثر ۱۳۱ صفحهای، سراسر انتقاد است به جنگ، نظام سرمایهداری، به آنان که حقیقت را کتمان میکنند، سوسیالیسم، مسیحیت و دادگاههای تفکیک عقایدش، و به سخره گرفتن بسیاری از مفاهم. از دیگر آثار به چاپ رسیدهی ونه گوت، میتوان “سلاخخانهی شماره ۵″ و “گهوارهی گربه” را نام برد که در گهوارهی گربه نیز مسابقات تسلیحاتی و دیگر مفاهیم را به سخره میگیرد.