
رمضان ماه خداست و در کنارش ماه شهید محراب ، علی. این دست برخورد علی با مخالفان سیاسی خود که حتی یک روز حقوق شان از بیت المال حذف نشدفرصتی شد تا نگاهی داشته باشم به نکاتی از نهج البلاغه، ذکر شده در دفاعیه ام در دادگاه فرمایشی:
در نهجالبلاغه ماجرای جالبی از نحوهی برخورد امام علی(ع) با مخالفان سیاسیاش (یعنی خوارج) وجود دارد؛ گروهی که حتی در مقطعی دست به شمشیر بردند و دست به قیام مسلحانه زدند اما تا زمانی که آنان جنگ را شروع کردند امیرالمومنین با ایشان کاری نداشت و حتی سهمشان را از بیتالمال قطع نکرد.
روایت شده است (صفحه ۱۲۸۳ نهجالبلاغه فیضالاسلام) که امام علی (ع) در بین اصحاب خود نشسته بود؛ زنی باجمال و نیکرو بر ایشان بگذشت. اصحاب چشمها بر اوانداختند. آن حضرت فرمود: دیدههای این نرها (مانند شتر مست) برهوا افکنده است، و اینگونه نگاه کردن سبب هیجان و انگیخته شده شهوات و خوشی است در ایشان. پس هرگاه یکی از شما به زنی که او را خوشاید نگاه کند باید با اهل خود همبستر شود که او زنی مانند زن است( همهی زنها در لذت و خوشی رساندن یکسانند ). پس مردی از خوارج گفت: خداوند او را کافر بکشد، چه او را فقیه و دانشمند گردانیده؟! اصحاب برجستند که او را بکشند. امام علیهالسلام فرمود: مهلتش دهید(واگذارید)؛ بهجای دشنام باید دشنامش داد، یا از گناهش گذشت (نه آنکه او را بکشید).
ریاست محترم دادگاه، اعضای هیأت منصفه
آنچه بیان شد شمه ای از رفتار و کردار حکومت اسلامیدر برابر مخالفان غیرمسلح است، یعنی کسانی که براساس الگوی اسلامی و قرآنی عمل میکنند و امر به معروف و نهی از منکر را وظیفهی دینی و شرعی و حق قانونی خویش در برابر حاکم میدانند؛ چه حرف و نقدشان حق باشد و چه ناحق، اما از نگاه و قضاوت آنان از روی حسننیت و در جهت اصلاح امور جامعه و بهبود وضع زندگی مسلمانان انجام شده و در مرحلهای امری واجب با هدف «نصیحهالملوک» بوده است.
قابل توجه است که خداوند متعال خود در قرآن مجید میفرماید :اگر شرایط بازگشت و جامعه به سمتی رفت که ظلم حاکم شد و گوش شنوایی برای رفع ظلم نبود، امر به معروف ونهی از منکر حتی تا جایگاه «بدزبانی و بلند کردن صدا» جایز است؛ چنانکه در سورهی نساء آیهی ۱۴۸ امده است: «خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر از کسى که بر او ستم رفته باشد.» این ظلم میتواند در حق یک شهروند روا شده باشد یا در حق گروهی از شهروندان و یا حتی در حق تمام مردم یک جامعه.
اجازه میخواهم بار دیگر به ذکر نکاتی از نهجالبلاغه بازگردم و گوشهای از شیوه عملی پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) را در حکمرانی، و هشدارهایی که دادهاند و توجههایی که مطرح کردهاند، بیان نمایم.
همه میدانیم که حضرت محمد (ص) میفرماید که اسلام آمده است که فرد مسلمان به شیوه ای تربیت شود که در برابر حاکمان و صاحبان قدرت، موجودی الکن و زبون نباشد. دستکم، اسلام و شیوهی مسلمانی که نسل ما، پیش از انقلاب آموخت چنین مضمون و محتوایی داشته و بر این گونه بوده است. چنانکه در گزارشهای موثق آمده است، یکی از خلفا از مردم میخواهد که اگر به راه خطا رفت او را زنهار دهند و به راه راست هدایت کنند؛ و یکی از اعراب در برابرش _بیپروا_ میگوید: «اگر به راه کژ روی با همین شمشیر راستت میکنم.»
از همین زاویه است که در نهجالبلاغه نیز امیرالمومنین به کرات توصیه به رعایت امر به معروف و نهی از منکر میکند و شیوه ها و مراتب آن را مورد توجه قرار میدهد. ایشان از جمله میفرماید (صفحه ۱۲۶۴ نهجالبلاغه فیضالاسلام): «همهی اعمال نیکو و جهاد در راه خدا در پیش امر به معروف و نهی از منکر نیست مگر آب دهانانداختن در دریای پهناور (چون قوام اسلام بهامر به معروف و نهی از منکرمیباشد)؛ و امر به معروف و نهی از منکر اجل را نزدیک نمیکند و روزی را گم نمیگرداند؛ و نیکوترین امر به معروف و نهی از منکر، گفتن یک سخن حق و درست است نزد پادشاه ستمگر (که آن سخن او را از ستمی دور کند یا به خیر و نیکی وادارد).»
از شرایط تعطیل شدن یا وارونه شدن نقد و انتقاد از حکومت و حاکم، بهویژه عدم رعایت «کلمه عدل عند امام جائر»، نگفتن سخن حق و درست نزد پادشاه ستمگر است که بنیان جامعه فرومیریزد. اینچنین، وضعی پیش میآید که امام علی (ع) به آن اشاره دارد (صفحه ۱۱۳۲ نهجالبلاغه فیضالاسلام): «روزگاری برای مردم خواهد آمد که در آن مقرب نیست، مگر سخنچین نزد پادشاه؛ وزیر خوانده نشود، مگر بدکار دروغگو؛ و ناتوان نشمارند مگر شخص باانصاف و درستکار را. در آن زمان صدقه و انفاق در راه خدا را غرامت و تاوان (مالی که با اکراه میدهند ) میشمارند، و صله رحم و آمد و شد با خویشان را منت مینهند، و بندگی خدا را سبب فزونی برمردم دانند! پس در آن هنگام پادشاه (در فرمانفرمایی) به مشورت و کنکاش با کنیزان (زنهای بیسرو پا) و حکمرانی کودکان (جوانان شهوتران بیتجربه) واندیشهی خواجهسراها (مردهای نالایق و پست) مشغول میباشد.»
ریاست محترم دادگاه
اجازه دهید در پایان این بخش در برابر مواردی که نشانهها، علایم و الگوهای حکومت عدل علی و برخورد با منتقدان و مخالفان سیاسی بیان شد، باز از نهجالبلاغه نمونهای را درخصوص حکومت غیرعادلانه که برخوردی ناصواب با منتقدان و مخالفان سیاسی دارد بیان کنم. شاید مبنایی برای مقایسه و سنجش باشد. از جمله شیوهای که در مورد من استفاده شد و وسیلهای که بهکار رفت، میتوان «سمند» را با «جمل» قیاس کرد و «جهاز شتر» را با «صندلیهای ماشینهای امروز» در زمان نقل و انتقال!
در نهجالبلاغه در خصوص رفتار عثمان با ابوذر غفاری چنین آمده است(صفحات ۴۰۳ الی ۴۰۶ نهجالبلاغه فیضالاسلام):
«چون ابوذر به دلیل سخنانش و امر به معروف و نهی از منکر عثمان در مدینه مورد خشم عثمان واقع شد، او را به شام تبعید نمود. ابوذر در آنجا هم رفتارهای زشت او را به مردم اظهار داشته و او را چنانکه بود میشناسانده. معاویه که از طرف عثمان والی شام بود رفتار ابوذر را به او خبر فرستاد. عثمان نوشت، به رسیدن نامهی من او را بر شتر برهنهای سوارکرده به مدینه بازفرست. معاویه او را برشتر بیجهازی سوار کرده روانه نمود و تا به مدینه برسد، پوست و گوشت رانهای او ساییده شد… چون چشم عثمان به او افتاد گفت: ای جندب، خدا تو را به نعمت خود شاد مگرداند. ابوذر گفت: اسم مرا نمیدانی، من جندب نام داشتم ولی پیغمبر اکرم مرا عبدالله نامید و آن را اختیار نمودم. عثمان آنچه از او دربارهی خود شنیده بود اظهار داشت. ابوذر آنچه نگفته گفت من نگفتهام، ولیکن از رسولخدا شنیدم که چون طائفهی شما بنیامیه به سی مرد برسد مال خدا را برای خود اختیار کرده و بندگان او را خوار و دیناش را تباه گردانند. پس از آن خدا بندگانش را از دست ایشان برهاند. عثمان از حضار مجلس پرسید: شما این سخن را از پیغمبر شنیدهاید؟ گفتند: نه. گفت: ای جندب، وای بر تو به رسول خدا دروغ میبندی؟ گفت: من دروغگو نیستم. پس( عثمان) کسی را به خدمت امیرالمومنین علیهالسلام فرستاد. آن حضرت تشریف آورد. از آن بزرگوار پرسید: چنین حدیثی شنیدهای؟ حضرت فرمود: نشنیدهام ولیکن شنیدم که فرمود: آسمان سایه نینداخت و زمین برنداشت صاحب درجهای راستگوتر از ابوذر غفاری. پس حضاری که از اصحاب که از اصحاب پیغمبر بودند گفتند: ما این سخن را از پیغمبر شنیدهایم، ابوذر راستگوست. عثمان رو به حضار کرد و گفت: چه میگویید دربارهی این وضع که تفرقه و جدایی میان مسلمانانانداخته؛ آیا او را بزنم یا حبس کنم یا بکشم یا از مدینه بیرون نمایم؟ امیرالمومنین علی(ع) فرمود: ای عثمان من به تو میگویم، آنچه مومن آل فرعون دربارهی موسی به فرعون گفت، اگر دروغگوست، کیفر دروغ گفتناش بر اوست و اگر راست میگوید پارهای از آنچه را که خبر میدهد به شما میرسد، زیرا خدا هدایت نمیکند و رسوا نماید کسی را که افراط کرده بسیار دروغ گوید(س۴۰، آیه ۲۸). عثمان بعد از شنیدن این سخن به امام علی(ع) جسارت کرد. حضرت هم پاسخ داده فرمود، ای عثمان چه میگویی؟! این ابوذر که حاضر است، دوست خاص رسول خداست. عثمان رو به ابوذر آورد و گفت: از شهر ما بیرون شو. ابوذر گفت: به خدا سوگند من هم میل ندارم در جوار تو باشم. گفت: به عراق برو و هرچه خواهی آنجا توقف کن. گفت: هرجا که بروم از گفتن سخن حق خودداری نخواهم کرد. گفت: کدام زمین را دشمن داری؟ گفت: ربذه که در آنجا به غیر از دین اسلام بودم. پس به مروان حکم فرمان داد تا او را به شتر بیحجاز سوار کنند. و او در آنجا بود تا در سال هشتم ازخلافت عثمان وفات نمود… چون از مدینه خارج شد امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین (ع) و عقیل و عبدالله ابنجعفر و عمار ابن یاسر برای وداع با او بیرون رفتند. امام(ع) او رادلداری داده و فرمود: ای ابوذر تو برای (رضای خشنودی) خدا به خشم آمدی، پس امیدوار باش به آنکه برای او خشنود شدی. این قوم بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خود از آنان ترسیدی؛ پس آنچه که برای آن از تو میترسند به دستشان ده ( از دنیای آنان چشم بپوش) و آنچه که به آن میترسی از ایشان بگریز، چون بسیار نیازمندند به آنچه تو آنها را منع نمودی ( از منکرات نهی کردی و در آن فواید بیشماری است که همه به آن احتیاج دارند) و چه بسیار بینیازی از آنچه (دنیایی) که تو را منع نمودند و زود است که فردا (روز رستاخیز) بدانی سود از آن کیست و چه کسی رشک میبرد.»
- فیس بوک نویسنده