
از زمان تاسیس نهضت آزادی ایران تا پایان حیات مهندس سحابی با ایشان همکاری نزدیک داشتم. به استناد دیدهها و شنیدههای شخصی خود، گواهی میدهم مساله توسعه در اندیشههای مهندس سحابی جایگاه ویژهای داشت. مرحوم سحابی در مقالهای در نقد توسعه اقتصادی میگوید: «بازسازی اقتصادی صرفا امری اقتصادی نیست.
بازسازی اقتصادی به انتخاب این یا آن سیاست اقتصادی یا تعیین اولویت این طرح یا آن پروژه خلاصه نمیشود. هر سیاست اقتصادیای که انتخاب شود، در بستری از روابط و مناسبات یکسویه و بینظارت و از بالا به پایین که در چکیده نظام سیاسی- اداری موجود ما است، به دلیل فقدان ابزارهای نظارتی وکنترل عمومی، عملا به فساد و خسران میگراید.» مهندس سحابی بازسازی اقتصادی را ذیل بازسازی سیاسی و فرهنگی میدانست و میگفت «بازسازی سیاسی- اداری مقدم بر هر نوع برنامه، سیاست یا بازسازی اقتصادی است.» مهندس سحابی درباره توجه به مساله «هویت ملی» میگفت: «استقلال و تمامیت ارضی کشور مانند ظرفی است که تمام ملت، با ارزشها یا میراث فرهنگی و تاریخی یا منابع و مصالح مادی و معنوی خود، در درون آن حیثیت، موجودیت و هویت خواهند داشت و در صورت نابودی و انهدام این ظرف، این ملت موجوداتی بیریشه و هویت، معلق در فضا خواهند بود.»
ایشان در مصاحبهای که با نشریه «چشمانداز ایران»، در بهار ۸۳ داشتند برای تدوین استراتژی بنیادی ملی، دو اصل اساسی را ضروری میدانستند: «اصول بنیادی ملی» و «اصول راهبردی مبتنی بر تجربه ملی.»در «اصول بنیادی ملی» ایشان به تدوین یک میثاق و تعهد پیرامون یک محور مشترک، وطن ایرانی و اصول ملی برای بقا و استمرار حیات میپردازد و شش اصل را مورد توجه قرار میدهد که عبارتند از: استقلال و تمامیت ارضی، مشارکت آزادی اندیشه و بیان، عدالت و اطمینان، توسعه، تقدم مصالح ملی بر منافع و مصالح گروهی و شخصی با جهان، قانونمداری و التزام به قوانین مدنی کشور اشاره کرده و هرکدام را جداگانه ارزیابی میکند.
از طرفی مهندس سحابی در نقد «برنامه اول» میگوید: «اگر با روشنبینی و حکمت و تدبیر بیشتری برنامه اول را تدوین میکردند و بازسازی سیاسی را در آن تقدم و اولویت بخشیده و رشد اقتصادی را فرع به آن میساختند، قطعا نتیجهای بهتر از آنچه امروز گرفتار آن شدهایم به دست میآمد.» این سخن مهندس سحابی در همان سالهایی انجام شده بود که در آن زمان فرید زکریا از متفکران و تئوریسینهای تفکر لیبرالیسم در کتاب «آینده آزادی یا اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی» که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده، در باب اولویت توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی در کشورهای منطقه و خاورمیانه چنین میگوید: «راهحل پایدارتر، اصلاحات سیاسی و اقتصادی است. اصلاحات اقتصادی، اساسی است و باید در اولویت قرار گیرد. اگرچه مشکلات خاورمیانه فقط اقتصادی نیست، اما شاید راهحل آنها در اقتصاد نهفته باشد.»
فرید زکریا از کشورهای اروپایی میخواهد که در خاورمیانه دنبال دموکراسی و انتخابات آزاد نباشند و میگوید راهحل این کشورها در اقتصاد نهفته است.» اما بعد در ۲۲ بهمن ۸۹، فردای انقلاب مصر؛ فرید زکریا در مقالهای با عنوان «دموکراسی چگونه در خاورمیانه اتفاق میافتد؟» نوشت: «طی سه دهه اخیر جامعه مدنی در مصر همواره سرکوب شده است. جالب اینکه طی چند دهه گذشته رژیم مبارک فعالیتهایی در جهت توسعه اقتصادی داشته. او شروع به کاهش تعرفه و مالیاتها کرد و با این اصلاحات رشد اقتصادی مصر حدود هفتدرصد در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ بوده است و در اوج بحران اقتصادی جهانی، مصر رشد اقتصادی ۹ درصدی را تجربه کرده است؛ اما چرا پیشرفتهای اقتصادی اعتراضات مردمی را برانگیخت؟ این رشد اقتصادی نهتنها نظام راکد سیاسی در مصر را تغییر نداد، بلکه بر نابرابریهای اجتماعی موجود نیز دامن زد و افزون بر آن، انتظارات و توقع مردم را افزایش داد…» در نهایت زکریا، به این نتیجه میرسد که اولویت اقتصادی در خاورمیانه جواب نداده و باید به اولویت سیاسی بها داده شود.
در حالی که مهندس سحابی قبلا توسعه همهجانبه یعنی توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را حلکننده مشکلات جامعه میدانست؛ بنابراین کسانی که امروز لیبرالیسم را تنها راهحل مشکلات و اداره کشور میدانند باید بدانند که سرانجام این ایدئولوژی بهتنهایی، بنبست و شکستی است که در خاورمیانه اتفاق افتاد. لیبرالدموکراسی و سوسیالدموکراسی باید در کنار هم باشند و دوران ایدئولوژیها به پایان رسیده است و هرگز لیبرالیسم به تنهایی نمیتواند کارساز باشد. باید برنامه و کار کارشناسی در اولویت باشد.
این البته دستور قرآن نیز است که میفرماید: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فیالارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین» (آل عمران: ۱۳۷) یعنی قرآن به سیر و تفحص در احوال جامعه دعوت میکند. باید برای حل مشکلات جامعه در وضعیت کشورهای دیگر اندیشه و جستوجو کرد. در شرایط کنونی دنیا، لیبرالیسم در هیچ کشوری حتی در آمریکا به تنهایی پاسخگوی مشکلات نیست. البته سقوط حکومت حسنی مبارک هم یک تجربه عینی در این زمینه است. من فکر میکنم هنوز هم در کشور ما راهحل بسیاری از مشکلات را میتوان از اندیشه و آموزههای مذهبی فراگرفت و راه رسیدن به توسعه، توجه به توسعه همهجانبه است.
- بازنشر از شرق