یک هفته پس از رفتار خشونت آمیز زندانبانان اوین با زندانیان سیاسى و انکار مسئولان قوه قضائیه، بار دیگر خبر مى رسد که تعداد زیادی از زندانیان زن در زندان قرچک ورامین در جریان یک “بازرسی ساده” با باتوم، شوکر برقی و اسپری اشکآور مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.
به گزارش خبرنگار کلمه، عصر دوشنبه ى گذشته سربازان و نیروهای کادری گارد زندان که زندانیان زن را به همراه داشتن سیگار متهم می دانستند، با استفاده از شوکر و باتوم، زنان زندانی را زیر کتک گرفته بودند و سر و بدن آنها را هدف قرار می دادند. به گفته شاهدان عینی، تعدادی از زندانیان در جریان این حمله، از ناحیه سر و صورت و چشم آسیب دیده اند و آثار کبودی بر بدن آنها باقی مانده است.
به تازگی مسئولان این زندان، استفاده از سیگار را ممنوع کرده اند و بهانه این بازرسی خشونت بار و ضرب و شتم زندانیان نیز مخفی کردن مقداری سیگار از سوی تعدادی از زندانیان اعلام شده است. زندان قرچک که محکومان زن با جرایم عمومی در آن نگهداری می شوند، به لحاظ شرایط و امکانات عمومی وضعیت نامناسبی دارد و فعالان اجتماعی بارها درباره وضعیت نابسامان و رفتارهای خشن مسئولان این زندان هشدار داده اند.
پنجشنبه دو هفته قبل هم رفتار خشن و خلاف قانون ماموران زندان اوین به بهانه بازرسی از بند ۳۵۰ باعث خشم زندانیان سیاسی و خانواده های ایشان و واکنش گستدره افکار عمومی شده بود.
انکار ماجراى بند ٣۵٠
حتی پس از گواهی خانواده زندانیان به ضرب و شتم بستگان شان توسط گارد ویژه هم٬ مقامهای قضایی حاضر به پذیرش مسوولیت نیستند و این موضوع را انکار کرده اند. غلامحسین اسماعیلی رئیس سازمان زندانها روز دوشنبه مدعی شد که «خانواده زندانیان پس از دیدار با زندانی خود متوجه خلاف واقع بودن این اخبار شبکههای مخالف نظام شدند.» ادعایی که دروغ بودن آن را روایت کاملا متفاوت خانوادهها از فضای زندان برملا میسازد.
به گزارش جرس، برادر یاشار دارالشفا از زندانیان بند ۳۵۰ در صفحه فیس بوک خود پیرامون فضای سالن ملاقات در روز دوشنبه نوشته است: «مادر اکبر امینی سه بار از حال رفت که بار آخرش اورژانس او را برد! پسرش را با گردن شکسته و سری شکسته و بدون بخیه و باز دیده بود! مادر سهیل بابادی تا مرز سکته رفت و وقتی پسرش را دید دیگر نایی برای سخن گفتن و فریاد کشیدن و گریستن نداشت. همسر سعید حائری دید که چطور پشت و بازوهای سعید کبود از ضربههای باتوم بود.
پدر و مادر داور حسینی وجدان هم همین صحنه را در مورد فرزندشان بوضوح دیدند. عبدالفتاح سلطانی هم به شدت آسیب دیده و مجروح بود. سعید متینپور ساعتها بعد از ضرباتی که خورده بیهوش بوده. سروش ثابت سرش نشکسته اما مانند بقیه کمر و دستان و بدنش کبود از ضربههای وحشیانه بوده است. دستهای محمد شجاعی را از پشت بسته بودند و با خیال راحت او را زده بودند. آقای کبودوند را کبود کرده بودند، انگشتان دست راست و انگشتان پای چپش را شکسته بودند و گردن و کمرش کاملا ضربه دیده و چند استخوانش شکسته بود. پدر و مادر رونقی هم بودند: آنها هم با بچهشان دیدار کردند در حالیکه کلیهاش را از دست داده، کتک خورده، و حالش اصلا خوب نبود.
دکتر ملکی و آقای نوری زاد و خانم نرگس محمدی شاهدهای خوبی برای حال امروز خانوادهها و آن بازیهایی که بر سرمان آوردند هستند. یاشار دارالشفاء را در حالی آوردند که زیر بغلهایش را گرفته بودند چون نمیتوانست راه برود، کمرش کبود و به شدت صدمه دیده و پاهایش نیز کبود شده بود. سر بچههایی که به انفرادی برده بودند را تراشیده بودند و دیگر زندانیان نیز در حمایت از ایشان سرشان را تراشیده بودند. تمام آنانی که به انفرادی بند ۲۴۰ برده شده بودند. او در توصیف فضای سالن ملاقات زندان اوین در روز دوشنبه نوشته است: «آنچه امروز آنهایی که در سالن ملاقات بودند دیدند، چنان تاثیری بر زندگی و لحظات بعدی زندگیشان میگذارد که هرگز نمیتوانند فراموش کنند. همهٔ ما امروز باندازهٔ چندین سال پیر و شکسته شدیم.»