
حدود پنج سال از حوادث انتخابات خرداد ۸۸ و سرکوب جنبش سبز مردم ایران میگذرد اما به نظر میرسد این ماجرا هنوز جایگاه خود را حفظ کرده و زیر پوست جامعه رشد میکند و جمهوری اسلامی نتوانسته خود را از تبعات این جریان رهایی بخشد.
نحوه برخورد با اعتراضات مردمی پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، نه تنها باعث خفه شدن این حرکت نشد، بلکه از آن هنگام تاکنون روزی نیست که خبری در این رابطه منتشر نشود.
به تازگى احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در گفتگو با خبرگزاری تسنیم درباره حوادث سال ۱۳۸۸ و تایید سرکوبهای صورت گرفته گفته است: “خانوادهام آمادگی و پذیرش زندان رفتن من را داشتند چراکه کارهای من برای حمایت از ولی زمان بود، ابوذر وقتی که به ربذه رفت برای حمایت از ولی رفت؛ اگر زندان هم میرفتم خودم و خانوادهام خوشحال بودیم، چون برای حمایت از ولی زمان این کار را انجام داده بودم”.
نظام جمهوری اسلامی تصور نمیکرد که سرکوب جنبش اعتراضی مردم به نتایج انتخابات تبدیل به کابوسی برای نظام گردد و هرچند در ظاهر اقتدارگرایان سخن از خاموشی این اعتراضات میکنند ولی در باطن از شعله ور شدن این آتش زیر خاکستر هراس دارند.
نمونه این مساله را میتوان در سخنرانی سعید جلیلی مذاکره کننده سابق هستهای ایران در دانشگاه امیرکبیر به مناسبت روز ملی فن آوری هستهای مشاهده کرد که دانشجویان در اعتراض به حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی تاکید کردند که مسیر جنبش سبز ادامه خواهد داشت.
این هراس تا آنجاست که هر روز مطالبی در رسانههای وابسته به تندرویان در این خصوص منتشر میشود به گونهای که مصطفی تاج زاده در نامهای سرگشاده به حسین شریعتمداری مدیر مسئول و نماینده آیت الله خامنهای در روزنامه کیهان نوشته است: “با وجود اعلام مکرر اتکای جناح حاکم به حمایت آگاهانه اکثریت قاطع ملت ایران، چرا رفتارتان درست در نقطه مقابل ادعای مذکور است؟ همچون اقلیتی نگران از آینده که از سایه خود نیز میترسید. اگر ایرانیان را بصیرترین مردم دنیا میخوانید، چرا همزمان میکوشید تمام مجاری اطلاع رسانی آزاد و قانونی را به روی آنان ببندید؟ اگر این ملت بصیرترین است، چرا تا روی کار آمدن آقای احمدی نژاد، به زعم شما به کسانی رأی داده است که یا منحرف بودهاند یا جاسوس یا خائن؟”
بدون تردید انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بزرگترین چالشی بود که نظام جمهوری اسلامی به آن دچار شده است که تاثیر آنرا به خوبی میتوان در انتخابات سال گذشته مشاهده کرد و نشان از این مساله دارد که اکثریت افراد جامعه خواهان تحول و دوری از تندروی هستند، اما اقتدارگرایان به جای فهم و درک واقعیات جامعه و پیام مردم همچنان بر مسیر اشتباه خود تاکید دارند و بر فاصله خود با مردم هر روز بیش از گذشته میافزایند.
اعتراضات مردمی پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چنان ریشه در ذهنیت مردم دوانده است که هر نشانهای از آن، ترس و وحشت مخالفان این جنبش را سبب میشود و همین وحشت باعث گردیده این مخالفان با استفاده از تریبونهای رسانهای و تبلیغاتی از هر فرصتی برای اعلام این مساله که جنبش سبز مرده است، استفاده کنند.
در این راستا مشاهده میشود موج بازداشتها و فشار بر خانوادههای زندانیان و فعالان سیاسی و رسانهای در پنج سال گذشته تداوم داشته است و در عین حال رفتار و گفتار این تندرویان نشان از این امر دارد که همچنان در کابوس جنبش سبز گرفتار مانده و راه درست را گم کردهاند و باید گفت این افراد اگر میتوانستند انتخابات را از صحنه سیاسی کشور حذف میکردند که در آینده دوباره دچار مشکل نشوند.
اینان به مصداق نظریه مصباح یزدی رهبر معنوی جبهه پایداری، معتقدند که رای مردم مشروعیت ساز نظام سیاسی نیست، و حداکثر میتواند مقبولیت ببارآورد، و درمورد مصداق ولایت فقیه نیز رای خبرگان حداکثر میتواند کاشف باشد و نه مشروعیت دهنده.
حتى زندانیان نیز از این هراس در امان نمانده اند؛ زندانیان سیاسی که بخش قابل توجهی از آنان مربوط به حوادث پس از خرداد ۸۸ است هم از خشم کینه آنان رهایی ندارند و بنا بر اخبار منتشر شده، روز پنجشنبه ۲۸ فروردین، ماموران و نیروهای امنیتی زندان اوین اقدام به ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰ کردهاند که در پی آن، شماری از آنها دچار جراحت شده و به مراکز درمانی بیرون از زندان منتقل شدهاند.
البته غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندانها در اقدامی عجولانه با تکذیب هرگونه درگیری و ضرب و شتم زندانیان سیاسی مدعی شده است نباید به اخبار ضد انقلابها توجه کرد و گفته: “ما به فرافکنی و شایعه سازی کاری نداریم” اما گواهى دهها زندانى و خانواده ها و حتى پیگیرى برخى از نمایندگان مجلس به سرعت، واقعیت ۵شنبه خونین را آشکار و دروغگویى رییس سازمان زندانها را برملا کرده است.
تندرویان حکومتی با بی توجهی به واقعیتهای اجتماعی و نگاه واقع بینانه به شرایط جامعه، سرکوب را در مقابل خواستههای مشروع شهروندان معترض قرار داده و بر بلندای دیوار بی اعتمادی میافزایند و نتیجه اش را باز هم خواهند دید؛ چنانکه جنبش سبز را پس از سالها سرکوب، باز هم در انتخابات ٩٢ زنده یافتند و پاسخ منفی مردم به کاندیداهای اقتدارگرایان را تجربه کردند.