
سال ۹۲ در حالی به پایان رسید که به گفته فعالان فرهنگی، در این سال شاهد نابسامانی و بیرمقی این حوزه بودیم. شاید بتوان گفت بیشترین رنجهای این حوزه در طول سال ۹۲ را میراث فرهنگی کشور به دوش کشید. از نابسامانیهای صنایع دستی و گردشگری گرفته تا قصه پر غصه بناهای تاریخی، همه رنجهایی بود که به این بخش از حوزه فرهنگ در سال گذشته وارد شد.
به گفته کارشناسان سه حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سه بخش مرتبط با هم است و رشد و عدم رشد یکی از آنها بر دیگری تاثیر میگذارد. درآمدزایی و اشتغال از مشخصههای توسعه این حوزههاست بطوری که از هر ۶گردشگر خارجی یک شغل و ۲۵گردشگری داخلی یک شغل در کشور ایجاد میشود. حال آنکه در طول سال گذشته هیچکدام از بخش های میراث فرهنگی از وضعیت قابل قبول و مناسبی برخوردار نبودند.
نابسامانی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
آنگونه که مسوولان صنایع دستی کشور میگویند ظاهرا طی سال گذشته وضعیت در این بخش آشفتهتر از سایر حوزههای این سازمان بود. هرچند در حال حاضر ۳۵۶ رشته صنایع دستی در ایران فعال است و کشور دارنده متنوعترین رشتههای این هنرصنعت است اما وضعیت اقتصادی و تامین مواد اولیه آن طوری شده که کارگاهها یکی پس از دیگری تعطیل شدند.
بر اساس آمار سازمان میراث فرهنگی با گذشت ۸۳ سال از تصویب نخستین قانون سازمان میراث فرهنگی درسال ۱۳۰۹، تا کنون فقط ۳ درصد از مجموع اماکن تاریخی کشور شناسنامهدار شده و هزاران بنا و اثر تاریخی دیگر در کشور هنوز بدون ثبت باقی مانده است. اما برجستهترین اخبار در حوزه بناهای تاریخی مربوط به خانههای تاریخی بود که در شهرهای مختلف وضعیت نامناسبی داشتند و بسیاری به صورت متروکه در آمده یا در دست تخریب قرار دارند. در میان خانههای خانههای اهالی فرهنگ و ادب نیز خانه پروین اعتصامی و خانه جلالآلاحمد و سمین دانشور، دو خانهای بودند که در سال گذشته را با سرنوشتی نامشخص سپری کردند. این خانه با وجود اینکه در سال ۱۳۸۳ توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره ۱۱۴۶۶ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. اما همزمان با فوت سیمین دانشور در زمستان سال ۱۳۹۰ و برپایی نزاعی خانوادگی میان بازماندگانش تاکنون بلاتکلیف باقی مانده و سرنوشت میراث فرهنگی بر جای مانده از دو شخصیت بیبدیل ادبی ایران در آن کماکان نامشخص است. از سوی دیگر آثار و کتابخانه مشترک سیمین و جلال و نیز میز کار مرحوم دانشور به هماه باقیمانده دستنوشتههای وی در این منزل کماکان از سرنوشت مشخصی برخوردار نیست و با وجود ثبت نسخههای کتاب موجود در کتابخانه این منزل، پایان سال ۹۲ پایان دومین سال بلاتکلیفی این آثار بود.
سرنوشت خانه پروین اعتصامی نیز در سال ۱۳۹۲ بار دیگر در رسانهها محل ابراز تاسف شد. منزلی واقع در خیایان شهید مصطفی خمینی و در حوالی چهارراه سرچشمه که به گفته برخی فعالان فرهنگی در تهران با تغییر کاربری مواجه شده است. جرقه ابتدایی در این مورد را نصرالله حدادی پژوهشگر و تهرانشناس در جریان مراسم گرامیداشت پروین اعتصامی به زبان آرود که اذعان داشت منزل وی در تهران تبدیل به کارگاه مبلسازی شده است. این اظهارات در نهایت منجر به کندکاو خبری رسانهها برای سرنوشت این منزل شد. منزلی که این روزها سه پاره شده و هر تکه از آن در طی سالیان توسط برادر پروین به فروش رفته است و البته بخشی از آن نیز که محل زیست پروین بوده توسط شهرداری خریده شده است. این قسمت خانه بازسازی شده که به گفته همسایگان، بیش از ۳ میلیارد تومان هزینهاش شده است، در طول روز و در ساعات اداری و کاری تعطیل و پاسخگوی بازدیدکنندگان و مراجعه کنندگان نیست وهیچ تابلو و نشانی ندارد تا مردم بفهمد این خانه با بقیه ملکها فرق دارد.
سال بیرونق حوزه کتاب و ادبیات
با روی کار آمدن دولت یازدهم امیدها برای بهبود وضعیت حوزه نشر و کتاب در میان فعالان این حوزه شدت گرفت که مهمترین آن طرح مساله ممیزی از سوی علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد یازدهم بود. اما پس از آن و با توجه به واکنشهای جامعه شاهد عقبنشینی از سوی دولت بودیم که به گفته کارشناسان این عقبنشینیها نشان میدهد، ارزیابی درستی از فضا برای طرح موضوعات مختلف وجود ندارد در حالی که متاسفانه طرح مسائل بدون ارزیابی، جز اتلاف وقت و هزینه و بر باد دادن امید فعالان این حوزه نتیجه دیگری ندارد.
در همین زمینه سیروس مرادی شاعر با تاکید بر اینکه سال ۹۲، سال بیرمقی برای فرهنگ بوده است، گفت: در چند سال اخیر مسئولان فرهنگی کشور، شعار حمایت از شاعران و نویسندگان و هنرمندان را سر دادهاند، اما در عمل آنچه اتفاق افتاده، با شعارها فاصله بسیاری دارد. وی معتقد است فعالیتهای ادبی در سال ۹۲ به روال سالهای گذشته شکل گرفت اما اتفاق بیسابقه و شاخصی که بگوییم اثرگذار بوده، رخ نداده است.
سعید بیابانکی نیز معتقد است سال ۹۲ در حوزه ادبیات خوب نبوده، چون شعر و ادبیات هرگز دغدغه مسئولان نبوده است. ابراهیم زاهدی مطلق هم پیرامون ارزیابی عملکرد دولت در حوزه فرهنگ طی سال ۹۲ میگوید: حرف مسئولان نمره ۲۰ میگیرد، اما فکر میکنم به عمل آنها باید نمره ۱۰ اعطا کرد.
محمد رضا یوسفی، نویسنده حوزه کودک و نوجوان نیز معتقد است هشت سالی که گذشت سالهای بیچارگی فرهنگ و سینما بود. اما دریک سال گذشته وضعیت فرهنگی کشور بیشتر به سمت ترمیم و سروسامان دادن به وضعیت به هم ریخته سالهای گذشته سپری شد.
با همه این احوال هنوز اهالی فرهنگ چشم امید به تدبیر دولتمردان یازدهم دارند و منتظرند در سال جدید خورشیدی شاهد باز شدن قفل های متعدد در مسیر شکوفایی حوزه فرهنگ در کشور باشند تا ایران با پتانسیل های فراوانی که در این حوزه دارد بتواند به جایگاه فرهنگی شایسته ای دست پیدا کند.