
چندى پیش در خبرها آمده بود که فریدون عباسى، رییس پیشین سازمان انرژى اتمى ایران که در دورانِ محمود احمدى نژاد این سمت را بر عهده داشت از سیاست هسته اى حسن روحانى به شدت انتقاد کرده؛ او گفته که اگر سعید جلیلى یک دهمِ این امتیازها را مى داد الان رییس جمهور بود!
معناى این سخن چیست؟ آیا جز اعتراف صریح به این است که مردم با سیاست هسته اى گذشته مخالفند و
کسى را به عنوان رییس جمهور مى خواهند که چرخ زندگى شان را به بهاى چرخه ى هسته اى متوقف نکند؟
این البته نشان مى دهد که نمى توان با دنیا بر سر جنگ بود و منافع کشور را تامین کرد؛ روشن است که سیاست تحریم موفق بوده و غرب توانسته بی آنکه وارد یک عملیات نظامی پرهزینه شود یکی از قدرتمندترین کشورهای خاورمیانه را به شدت تضعیف کرده و رفتار او را تغییر دهد.
این موضوعی است که این روزها در رسانههای آمریکایی مدام تکرار میشود. به نظر میرسد بیتردید به زودی در متون درسی رشته روابط بینالملل و نیز علم حقوق، به تجربه ایران به عنوان نمونه موفق اجرای سیاست تحریم اشاره خواهدشد.
دنیا هم اکنون با حکومتی روبرو است که برنامه هستهای خود را متوقف کرده، با آمریکا سر میز مذاکره نشسته، یک رئیسجمهور معتدل جایگزین محمود احمدینژاد شده؛ رییس جمهورى که مهمترین ویژگی برجسته اش انتقاد صریح از عملکرد دولت آقای احمدینژاد در برنامه هستهای و تحریمهای گسترده ناشی از آن بود. همین ویژگی به او کمک کرد پیروز انتخاباتی شود که بخش مهمی از مخالفان حکومت آن را تحریم کرده یا در برابر آن سکوت کردهبودند.
منتقدان سیاست خارجى دولت جدید هم خوب مى دانند که ایران در ده سال اخیر چه به دست آورده و چه از دست داده است؛ ۱۸۰۰۰ سانتریفیوژ فعال یا آماده فعالیت و مقداری اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد. این افزایش توان هستهای در حدی نبوده که بتواند قدرت نظامی ایران را به طرز معناداری افزایش دهد اگرچه فاصله ایران با این نقطه را کم کردهاست.
در مقابل اما طبق برخی برآوردها در حدود ۴۵۰ میلیارد دلار هزینه مستقیم ناشی از تحریمها، البته بدون احتساب هزینه ناشی از فرصتهای از دست رفته و هزینههای انسانی از جیب مردم ایران پرداخت شده است.