
روز گذشته حاخام عوادیا یوسف، رهبر معنوی حزب شاس (یک حزب یهودى بنیادگرا) در ٩٣ سالگی در یکی از بیمارستانهای بیتالمقدس درگذشت. تماشاى او و پیگیرى سخنانش همیشه مرا به یاد برخى مراجع مذهبى شیعه میانداخت و شباهتش با آنها مرا شگفت زده میکرد؛ این یادداشت را در ژانویه ٢٠٠٩ پس از جنگ غزه نوشته ام که بازخوانیاش خالى از لطف نیست:
***
«وقتی نیروهای ما خواستند وارد خانه شوند ناگهان بانویی نورانی به یاریشان آمد و گفت: وارد نشوید، در این خانه دشمن کمین کرده و در انتظار شماست. نیروها پرسیدند: شما کی هستید خانم؟ فرمود: برای چه میخواهید بدانید من کی هستم؟… خانم در گوششان آرام زمزمه کرد…»
نه اشتباه نکنید! این بخشی از سخنرانی یک واعظ معروف شیعه نیست. قطعهای از مداحی هیئتهای پر از سوز و گداز و گریهی ایران هم نیست؛
این بار پدر معنوی و مرجع دینی صهیونیستها حاخام عوفادیا یوسف که شباهت زیادی به آیتاللههای نورانی قم دارد از امداد غیبی سخن میگوید و ادامه میدهد:
«و فرمود که من راحیل، مادر یوسف پیامبرم … ایشان در جنگ غزّه، نیروهای ما را یاری کرد و بعد معلوم شد که سه تن از تروریستهای حماس در آن خانه بودند…»
پس از بیانات حاخام، نشریات نوشتند که بزرگترین شخصیّت معنوی یهودیان «حاخام موردخای إلیاهو» که در روزهای جنگِ غزه در بیمارستان به سر میبرده بارها برای کمک به رزمندگان، بیمارستان را به قصد مزار حضرت راحیل در «بیت لحم» جنوب بیت المقدس، ترک کرده و در آنجا نماز خوانده و از ایشان خواسته که رزمندگان یهود را تنها نگذارد و روایت خاخام عوفادیا نتیجهی استجابت دعای ایشان بوده است.
البته به نوشتهی روزنامهی «یدیعوت أحرنوت» برخی از عالمان یهودی با شنیدن این روایتها گفتهاند: وقتی «مادر راحیل» یاور نیروهای ماست نیازی به این شایعات نیست.
و اما بعد: در فقه شیعه و اصول فقه هر جا پای «عقلِ نقّاد» به میان میآید سخنی منسوب به امام صادق علیهالسلام را نقل میکنند که «انّ دینَ الله لایصاب بالعقول» (مستدرکالوسائل، ج ١٧، ص ٢۶) و نتیجه میگیرند که عقلهای ناقص ما توانایی سنجش و نقد دین را ندارد، پس موظف به تعبّدیم.
از قضا عالمان مسیحی نیز در شرح آیات باب ٣۴ از کتاب مقدس (سفر پیدایش) نوشتهاند: «کتاب مقدس را باید نه با چشم خرد بلکه با چشم ایمان خواند؛ اینجا پای خرد، بینش، احتمال و امکان طبیعی در میان نیست… خودِ روح القدس که این کتاب را نازل کرده باید بیاید و از آن دفاع کند… نمیتوان بخشی از عهد عتیق را برداشت و بخشی را فرو گذاشت…»
و سخن آخر:
سالیانی دور، مارکس گفته بود «دین، افیون تودههاست» و سالها پیش، دکتر هاشم آغاجری برای تکرار سخن مارکس به اعدام محکوم شد.
راستی اگر آن ادبیّات (که نیمی از روضهها و سخنرانیهای روحانیان و مداحان شیعه را نیز تشکیل میدهد) و این مکانیزمِ دفاع از بخشهای عقلستیز متونِ دینی، افیون نیست پس افیون چیست؟