
در جامعه ای که به اختلالات پیچیده سیاسی و اجتماعی دچار شده است تمرکز بر اعضای آن و شناخت و آگاهی ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری آنان حایز اهمیت بسیارست؛ چرا که چنین مشکلاتی الزاما با تغییر در چهارچوب حاکمیت از میان برداشته نشده و فائق آمدن بر این ناهنجاریها مستلزم تغییرات عمقی و بنیادی ما بین اعضای همان جامعه است. بنابراین مطالعه و کسب درک صحیح رفتارهای اجتماعی در به وجود آمدن تغییرات مثبت رفتاری تاثیر گذار است. در این میان جامعه ای که در صدد رسیدن به رشد اجتماعی و پرهیز از فروپاشی اجتماعی است باید از سرمایه های فردای خود یعنی کودکان آن جامعه محافظت کند چرا که کودکان امروز در شکل گیری جامعه فردا نقش کلیدی را ایفا می کنند. و می توانند هنجارها و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری اجتماعی را از نهادهای کوچکتر همانند خانواده و مدرسه به بستر جامعه منتقل کرده و با رسیدن به سن تشکیل خانواده این گونه رفتارها را در نهاد خانواده خود بازتولید کنند. با توجه به این که رشد اخلاقی از سنین کودکی آغاز می شود قطعا آموزش اخلاقی نیز باید از کودکی آغاز شود. کودکان امروز تنها سرمایه های خانواده آنان محسوب نمی شوند بلکه از منظر گسترده تر سرمایه های اجتماعی فردای جامعه هر کشور هستند بنابراین آنچه آنان امروزه از والدین و اطرافیان و حتی از اعضای دیگر جامعه می آموزند در شکل گیری رفتارهای اجتماعی آنان در آینده کشور تاثیر به سزایی دارد. تاثیر پذیری اجتماعی کودکان را می توان با نظریه یادگیری اجتماعی توضیح داد.
نظریه یادگیری اجتماعی که توسط آلبرت بندورا ارائه شد، احتمالاً تاثیرگذارترین نظریه یادگیری و رشد بوده است. با وجودی که این نظریه ریشه در بسیاری از مفاهیم نظریه سنتی یادگیری دارد، امّا بندورا اعتقاد دارد که آموزش مستقیم، تنها وسیله برای یادگیری نیست. در موقعیتهای بعدی، این اطلاعات رمزی به عنوان راهنمایی برای عمل، در خدمت فرد خواهد بود. نظریه او، یک عنصر اجتماعی را نیز در نظر میگیرد و میگوید که مردم میتوانند اطلاعات و رفتارهای جدید را از طریق مشاهده مردمان دیگر یادبگیرند. این نوع یادگیری را که به یادگیری (یا مدلسازی) مشاهدهای معروف است میتوان برای توضیح انواع گستردهای از رفتارها به کار برد.
بندورا در این رابطه می گوید : اگر مردم مجبور بودند برای تصمیمگیری در مورد این که چه کاری انجام دهند فقط بر روی تاثیرات اعمال گذشته خودشان تکیه کنند، یادگیری به طور فزایندهای وقتگیر و طاقتفرسا میشد.
خوشبختانه اغلب رفتارهای انسانی به طور مشاهدهای و از طریق مدلسازی فراگرفته شدهاند: فرد از طریق مشاهده دیگران، ایده چگونگی انجام رفتارهای تازه را شکل میدهد.
تأثیری که دیگران (با پاداشها و تنبیهاتی که فراهم میآورند) بر کودک دارند نقش پراهمیتی در رفتار او دارد. طبق نظریهٔ یادگیری اجتماعی بخش اعظم تفاوتهای رفتاری افراد نتیجهٔ تفاوتهای است که آنان از لحاظ تجارب دوران رشد خود با همدیگر دارند. بعضی از الگوهای رفتار از راه تجربهٔ مستقیم یاد گرفته میشود. فرد بهخاطر رفتارهای خاص خود تشویق و تنبیه میشود. لیکن بسیاری از پاسخها بدون تفویت مستقیم، یعنی از راه مشاهده و یا یادگیری از راه مشاهده کسب میشوند. آدمی میتواند با مشاهدهٔ اعمال دیگران و نتایج حاصل از آن چیزهائی بیاموزد. در واقع اگر قرار بود تمام پاسخهای ما از راه تقویت مستقیم آموخته شود یادگیریهای آدمی روندی بسیار کند و ناکارآمد میداشت. به عقیدهٔ نظریهپردازان یادگیری اجتماعی تقویت لازمهٔ یادگیری نیست اگرچه میتواند با متمرکز کردن توجه فرد در جهت مناسب، یادگیری را تسهیل کند.
گرچه تقویت لازمهٔ یادگیری نیست، لیکن برای بهعمل درآمدن آنچه آموخته شده بسیار حائزاهمیت است. یکی از فرضیههای اساسی نظریهٔ یادگیری اجتماعی این است که مردم طوری رفتار میکنند که بر احتمال دستیابی خود به پاداش بیفزایند. خزانهٔ رفتارهای آموخته شدهٔ فرد دامنهٔ گستردهای دارد؛ رفتاری که در یک شرایط معین انتخاب میشود بستگی به نتیجهای دارد که از آن انتظار میرود.
تقویت به سه صورت رفتار آموخته شده را کنترل میکند:
- ۱- مستقیم (پاداشهای ملموس، تأیید یا عدم تأیید اجتماعی، و یا تخفیف یافتن شرایط آزاردهند).
- ۲- مشاهدهای(observational ) (مشاهدهٔ دریافت پاداش یا تنبه یک شخص دیگر بهخاطر رفتاری شبیه رفتار خود)،
- ۳- خود ـ تدبیری (Self – administered) ‘ارزیابی عملکرد خود از راه تحسین یا سرزنش خویش’ .
بنابراین کودک تنها از طریق الگو برداری مستقیم از والدین و دوستان و نزدیکان رفتارهی هنجار و ناهنجار را نمی آموزد و این آموزش می تواند از طرق متفاوت به فرد منتقل شود. کسب آگاهی در مورد آموزش پذیری کودک می تواند افراد را در مسیر پرورش صحیح کودکان برای آینده جامعه سوق دهد. نهادینه ساختن اخلاقیات و رفتارهایی که در جامعه به عنوان هنجار شناخته می شود از سنین کودکی آغاز می شود و ابتدا از طریق نهاد کوچک خانواده و سپس نهادهای دیگر اجتماعی در فرد شکل می گیرد بنابراین تمرکز بر پرورش و تربیت صحیح کودکان نه تنها از وظایف اجتماعی افراد محسوب می شود بلکه سلامت جامعه فردای ما را نیز تضمین می کند.