
در پی مناظرهی تلویزیونیای که میان دو چهرهی سینمایی کشور در برنامهی “هفت” برگزار شد و سپس در جریان برگزاری، به مشاجره تغییرِ صورت داد، برداشت بسیاری از مخاطبان رسانههای داخل و خارج بدین گونه شد که گمان برند، دعوای بازگشاییِ خانه سینما خلاصه در آن می شود که “دو گروه، هر دو از طیف سینماگران، جهت زمامداری و سرپرستیِ خانهی سینما، در مقابل هم صفکشی کردهاند”. این برداشتهای اولیهی سطحی را چندان هم جای خُردهگیری نبود؛ چراکه نمایندهگان دو طیف از هیأت مدیرهی خانه سینما، یکی اصلی و دیگری هیأتِ بدلی، هر دو در آن برنامه خود را در جای حق توصیف کرده و بر گروه مقابل تاخته و حتی یکیشان از تهمتزنی و قیاسکردنِ گروه مقابل، با اعضای “سازمان مجاهدین خلق” نیز، رویگردان نبود.
در روزهای متعاقب نیز، برخی از دولتیان سابق و کنونی، به این برداشتهای سطحی دامن زدند و ماجرا را تا حد دعوای “عسگرپور با شمقدری” و یا طیف “عسگرپور، توحیدی” با طیف “هاشمی، فرحبخش” تنزل دادند. در این بین، نامهها و بیانیههایی که از سوی فریدون عسگرپور و حبیبالله کاسهساز به عنوان دو رییس “هیأت مدیره” و “هیأت مدیرهی بدلی” انتشار یافت نیز در این جریان بیتأثیر نبود. بر اساس همین توپ و ترکشهای رهاشده بود که یکی از معاونتهای سابق وزارت ارشاد نیز روز ۳ شنبه برای خبرگزاری “فارس” نوشت: «ماجرای خانه سینما در واقع، تقابل گروهی معدود است که با برخوردی نسنجیده و احساسی، خود را فراتر از قانون می پندارند و حاضر به تمکین ضوابط قانونی نیستند، با گروهی معدودتر که با رفتارهای خارج از شان اهل فرهنگ، فرصت را مغتنم دانسته تا با تمسک بر قانون و پذیرش آن رقیب خود را از عرصه تقابل رویا رو بیرون رانند». یا دیگری که نشر داد: «شرایطی که سردمداران طرفین درگیر در خانه سینما مرتب همدیگر را زیر سوال برده و پتهی یکدیگر را روی آب میریزند؛ بیش از پیش، بحث کلان شدن درگیریهای شخصی آدمهاست که به ذهن میآید. ما در حال حاضر دو جریان را در حال نزاع بر سر خانهی سینما میبینیم؛ یکی محمدمهدی عسگرپور و رفقای شفیقاش که با بودجههای حوزه فیلم ساخته و تا زمانی که حوزه از آنها حمایت کند، عاشق سیاستهای حوزه هستند؛ حتی اگر این سیاستها به بی قانونی در سینما منجر شود. و جریان دوم، جواد شمقدری و دور و بریهایش؛ این گروه آنقدر مغرور شده اند که…».
این درست که عسگرپور نمایندهی گروهیست که خانه سینما را سالها در دست داشتهاند و قبل از آن نیز، در مسندهای دولتی بودهاند؛ اما صحیح آن است که بیاییم و عملکرد عسگرپور و یارانش را در مدت حضورشان در خانه سینما بررسی کنیم و بدانیم که آیا مسیرشان در جهت اعتلای سینما بوده و یا برعکسِ آن؟! همین بررسی را باید در مورد شمقدری و حتی گروهی که اکنون در جوارش هستند (کاسهساز و فرحبخش و …) صورتداد و افکار و اعمالشان را دید که در کدام مسیر حرکت میکنند!
خانهسینما، در واپسین ایام فعالیتش که با ریاست عسگرپور همراه بود، توانست تا قریب به ۳۰ صنف سینمایی را تحت پوشش قرار دهد و خواستههای صنفی و شغلیشان را –همان چیزهایی که فرحبخش در جریان برنامهی تلویزیونی بر نبودِ آن میتاخت- پیگیری کند. از قضا، “بیمه سینماگران” نیز از مواردی بود که مورد تأکید بسیارِ هیأت مدیرهی خانه سینمایِ هنوز تعطیلنشده قرار داشت و باز هم از قضا، این خودِ دولت بر سرِ کار یعنی دولت اول و سپس دوم محمود احمدینژاد بودند که به نامهنگاریهای مسئولان وقت خانه سینما در این باب، پاسخی نمیدادند و … . خانهی سینما در آن دوران، به جدّ در پی استقلال سینماگران بود و میخواست خود به عنوان نهادی صنفی، رابطی میان سینماگر و دولت باشد تا سینماگر بتواند با کمینهی دغدغه و بیشینهی آرامش، به حرفهی تخصصی خود بپردازد؛ اما دولت بود که این مسئولیت را از سمتِ وی برنمیتافت و در پی حذفِ آن و کنترل مستقیم سینماگران برآمد.
همان تفکر حذفی و کنترلی بود که سبب شد تا به گاه دولتِ دوم احمدینژاد، شمقدری و همفکرانش، سبب “تعطیلی خانهسینما” شوند و امید داشته باشند تا به مدد چند سینماگرِ مدعی این روزها –همان طیف بدلی-، خانهی سینمایی کاملا مطیع در اختیار داشته باشند و آنچه از بلا هنوز نرسیده را هم، بر سینمای کشور نازل دارند. اینجا باید دوباره این سوال را مطرح کرد که اصلا چرا شمقدری و همکارانش سبب تعطیلی خانه سینما شدند و چرا اکنون که رییس دولت بر بازگشاییِ خانهی سینما تأکید و پیگیری دارد، میخواهند وابستگانِ خود را درون آن بفرستند و تصاحباش کنند؟
دعوای بازگشایی خانه سینما، به ظاهر میان دو طیف سینماگر برای تصاحب پُست مدیریتی و در خوانشی دیگر، میان طیف عسگرپور و شمقدری قلمداد شده؛ اما واقعیت ماجرا آن است که این سوی میدان، سینماگرانی هستند که میخواهند هزاران سینماگر از تحت قیود نابهسامانساز دولتی درآیند و مستقلانه و در قالب صنف، به ادامهی حایت بپردازند و این را در گذشتهی کاری خویش در خانهی سنما به اثبات رسانیدهاند. آن سوی میدان اما مدیران و سینماگرانِ همپیمانی با آنها قرار دارند که میخواهند کل ملکِ سینما را تحت نظارت دولتی قرار دهند و اگر خانهی سینمایی اسبابِ وجودِ دوباره یافت، آن نیز تحت فرمان مستقیم دولت –هر دولتی- باشد و اوامرش را پیاده سازد.روشنا که در این بین، عایدی و امکانات بسیاری نیز برای این همپیمانان برقرار خواهد بود. همچنانکه عملکرد شمقدری و یاران در این چند سال نشان داد که برخلاف ادعاهای مطروحه در زمینهی برپایی “عدالت در سینما”، سهام عدالتِ نادیدهی سینمایی، صرفا روانهی موسسات و دفاتر تولید و پخشِ خودشان و نزدیکانشان شد.
طیف حاکم بر سینمای دولتی، با همفکری چند سینماگرِ تردست که در میان خود دارد، میدان بازی “بازگشایی خانه سنیما” را به مکانی تغییر دادهاست که سبب پیروزیاش در نزد افکار عمومی شود. این، رسانهها و مخاطباناند که باید دقت کنند که “این نبردِ عسگرپور و شمقدری نیست”. نبرد میان سینمای متمایل به آزادی، با سینمای دربند است. اصل و بدلِ سینما.