
برگزاری انتخابات دور یازدهم ریاستجمهوری خواسته یا ناخواسته تبدیل به چالشی برای نظام جمهوری اسلامی شده است که گروهها و جریانات سیاسی داخلی را به تکاپو واداشته تا فردی منتسب به خود را راهی پاستور کنند.
در این میان موضع اصلاحطلبان هنوز مشخص نیست، عدهای از آنها خواستار اعلام کاندیدا هستند و افرادی خواستار تحریم؛ اما آنچه در این میان توجه تمامی طیفهای سیاسی را به خود مشغول کرده حضور سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق در عرصه رقابتهای انتخاباتی است.
خاتمی پرچمدار کنونی طیف اصلاحات است و رهبران این طیف وی را جریانساز و اصولگرایان حضور خاتمی را باعث اجماع اصلاحطلبان در زیر یک سایه میدانند، ولی این پرسش همچنان مطرح است که آیا اصلاحطلبان با اسطوره خود یا شخصی دیگر میخواهند یکبار دیگر شانس خود را برای رسیدن به بالاترین مقام اجرایی کشور بیازمایند یا خیر؟
در چند ماه گذشته بهویژه در هفتههای اخیر گروهها و حامیان جریان اصلاحطلب بارها به روشهای گوناگون خواستهاند خاتمی را برای حضور در رقابتهای انتخاباتی ترغیب کنند تا تحت لوای محبوبیت وی راهی دوباره برای بازگشت به عرصه سیاسی کشور پیدا کنند که البته وی هنوزجواب قاطعی به این درخواستها نداده است.
از ظواهر امر اینطور به نظر میرسد که با به صحنه نیامدن خاتمی یا فرد دیگری از جناح اصلاحات در دولت بعدی، خاتمی به طور خاص و اصلاحطلبی به طورعام، برای طرفدارانشان تبدیل شوند به اسطورهای دست نیافتنی جهت حل مشکلات حاکم بر جامعه؛ اسطورهای که مانند سیمرغ نام دارد، اما نشان ندارد.
اما برای خیلیها این سیمرغ دست نیافتنی، تداعیگر ارتباطات مثبت بینالمللی و پیشرفت مباحث فرهنگی و کمتر بودن مشکلات اقتصادی در دولت اصلاحات نسبت به امروز و خیلی مسائل دیگر باشد و بنابراین شاید حضور خاتمی، به صحنه آوردن سیمرغ باشد، که خوب یا بد، انتظارات جمعی را برآورده خواهد کرد.
فارغ از این مساله که خاتمی میآید یا نمیآید یک مساله بسیار مهم تغییر ادبیات خاتمی در برخورد با گفتمان طرفداران رهبر در طی چند ماه گذشته است، خاتمی در مهرماه سال گذشته در سخنانی به روشنی توضیح میدهد که جایگاه ولایتفقیه را در قانون اساسی قبول دارد و خامنهای را ولیفقیه مشروع میداند و موفقیت در منصب ریاستجمهوری را مشروط به همراهی و هماهنگی با رهبری به شمار میآورد.
اما امروز میبینیم این ادبیات تبدیل به تندترین گفتمانی شده که تا کنون از دهان سید اصلاحات بیرون آمده و در پاسخ به هجمههای صورت گرفته و درخواست توبه کردن وی از فتنه گرایان از سوی منتقدان حامی رهبر؛ در دیدار با جمعی از معلمان و فرهنگیان می گوید: “آیا فردی که به عنوان یک شهروند عادی هم محدودیت زیادی برای صحبتکردن و اظهارنظر و سفر کردن دارد و در معرض انواع تهمتها است، به سادگی اجازه میدهند اوضاع به دست او سپرده شود؟ وقتی میگویند و تهدید میکنند که کسانی باید توبه کنند مرادشان چیست؟ توبه از اصلاحطلبی؟ یا از حقی که هست و از آن دفاع میکنیم؟ چه جرمی رخ داده است که باید از آن توبه کرد؟”
به نظر میرسد نوع گفتمان خاتمی از که قبلا با مخاطب قرار دادن رهبر، حاکمیت و مردم صورت میگرفت امروز ففقط به مخاطب عام، فارغ از رهبری و حاکمیت تبدیل شده و به نوعی فقط مردم مخاطب وی هستند.
“نامزدی در انتخابات، دو نتیجه بیشتر ندارد؛ رویارویی تمام عیار با مرکز ثقل قدرت و یا تن دادن به رذائل اخلاقی و من تن به رذیلت نخواهم داد”، جملهای منتسب به خاتمی است که در محافل سیاسی نقل شده و به نظر میرسد با وجود چراغ سبز رهبر، وجود اصولگرایان تندرو باعث گردیده خاتمی عطای حضور را به لقایش ببخشد.
اصولگرایان و حامیان رهبر به خوبی بر این نکته واقف هستند که هنوز سید خندان اصلاحات دارای وجهه خوبی در بین آحاد جامعه دارد و وی را تنها رقیبی میدانند که با هیچ ترفندی حتی تقلب سازمان یافته نیز امکان مهار آن وجود ندارد، لذا سعی میکنند با انواع روشها به ترور شخصیت وی بپردازند.
حسین شریعتمداری مدیر مسوول و نماینده خامنهای در روزنامه کیهان در سرمقاله روز دوشنبه، ۹ اردیبهشت این روزنامه، محمد خاتمی، رییسجمهوری پیشین ایران را “مفسد فی الارض”،”وطنفروش” و “ستون پنجم” خواند و نوشت خاتمی نباید انتظار داشته باشد که در کلیدیترین مسوولیتهای نظام مثل ریاستجمهوری به کار گرفته شود و عوامل و سران فتنه نه فقط کمترین صلاحیتی برای حضور در کم اهمیتترین پستهای کلیدی ندارند، بلکه بایستی در انتظار محاکمه و مجازات هم باشند.
اینگونه ادبیات نشاندهنده ترس حاکمیت انحصار طلبی است که میخواهد بار دیگر اشتباه دور گذشته ریاست جمهوری را تکرار نکرده و فردی را به عرصه قدرت اجرایی کشور برسانند که تنها در راستای منویات و خواستههای رهبر حرکت کند.
در صحت این امر میتوان به صحبتهای سرلشگر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح استناد کرد که گفته است: “اشتباهی که برخی از رئیسجمهورها کردهاند، این است که فکر کردند حالا که مثلا ۲۰ میلیون نفر به آنها رای دادهاند و حیات سیاسیشان بر پایه آن است در حالی که رییسجمهور کار رهبری ندارد بلکه کار اجرایی دارد”.
با توجه به شرایط کنونی به نظر میرسد خاتمی در صورت حضور دو گزینه بیشتر در پیش رو ندارد، اول اینکه همچون گذشته با در نظرگرفتن ملاحظات رهبر جمهوری اسلامی بکوشد تا با حفظ حریمها سیاستهای اصلاحی خویش را پیش ببرد که بعید است دیگربار اصول گرایان انحصار طلب به وی اجازه چنینکاری بدهند.
دوم اینکه با ذکر شروطی همچون آزادی زندانیان اصلاحطلب و ایجاد فضای باز سیاسی برای اصلاحطلبان وارد این عرصه شود که این امر باعث چالشی جدی برای نظام خواهد شد که حاکمیت مطمئنا تن به این شروط نخواهد داد.
در خاتمه باید گفت حضور یا عدم حضور در عرصه انتخابات یکی از سختترین تصمیمات خاتمی در طول زندگیاش خواهد بود زیرا وی از یک سو نمیتواند به درخواست هزاران ایرانی به راحتی پاسخ منفی دهد و از سوی دیگر هم پرسشهایی برای او مطرح هست که پاسخ به آنها در صورت آمدن چندان روشن نیست، اما واقعیت این است که انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری با وجود خاتمی حال و هوایی دیگری خواهد داشت.