
ایران امروز در حال سپری کردن یکی از حساسترین و سرنوشت سازترین دوران خود است. در عرصه داخلی از یک سو، با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری، منازعات میان جریانها و گروههای اصولگرا به قصد رسیدن به قدرت بالا گرفته و از سوی دیگر عدم مدیریت صحیح اقتصاد کلان، جامعه دچار یکی از بزرگترین چالشهای اقتصادی در طول حیات خود گردیده است.
نبود عقلانیت و رویکرد واقع بینانه به مسائل مختلف، کشور را با بحرانهای جدی مانند افزایش روز افزون فساد، جرم و جنایت، بیکاری فزاینده، ورشکستگی واحدهای اقتصادی و… مواجه کرده است که حتی آمارهای مختلف ارائه شده توسط ارگانهای رژیم جمهوری اسلامی نیز موید این واقعیت است.
در عرصه بین المللی، نبود عقلانیت در دیپلماسی خارجی، افزایش تنشها با غرب و ایجاد جبهه متحد منطقهای و بین المللی علیه ایران را به دنبال داشته و عملا باعث دشمن تراشی در عرصههای جهانی گردیده است.
این رفتار نابخردانه متولیان حکومت جمهوری اسلامی هر روز باعث منزوی شدن بیشتر گردیده و عملا ایران جز با چند کشور بی اهمیت در سطح جهانی دارای مناسبات دوستانه نیست و اگر کشورهای تاثیر گذار هر از چندی از سیاستهای ایران حمایت می کنند، تنها به خاطر تامین منافع خودشان است.
در این زمینه حتی اکبر هاشمی رفسنجانی، علل و ریشههای اوضاع نابسامان اقتصادی فعلی را به سیاست خارجی تهاجمی و دشمنتراشیهای بیدلیل چند سال گذشته و بیقانونی، بیبرنامگی و غرور بیجا حاکمان فعلی نظام نسبت داده است.
ذکر این نکته لازم است که نبود اندیشه سیاسی و اقتصادی ثابت و تاثیر گذار در عرصه کلان، یکی از جنبههای شگفت انگیز ساختار قدرت در جمهوری اسلامی است، که هر جناح به محض خروج از قدرت صرفا به مخالفت مصداقی با جناح حاکم می پردازد، در حالی که چه بسا خود نیز بر اساس آن عمل کرده و یا میکند و این گونه سخن گفتن از سوی کسی که بر صندلی ریاست مجمع تشخیص نظام تکیه زده نیز مصداق همین امر میباشد.
اساسا ساختار قدرت در جمهوری اسلامی بگونه ای طراحی شده است که قدرت اصلی را در اختیار ولی فقیه حاکم و حواریونش قرار میدهد و دیگر قوا نه تنها اختیاری در عرصه تصمیم گیری کلان ندارند بلکه در امور جزئی هم سعی میکنند خارج از صلاحدید رهبری عمل نکنند.
در برهه کنونی رقابت جریان احمدی نژاد که از سوی حامیان رهبر با نام جریان انحرافی خوانده میشود با اصول گرایان سنتی و افراطی، ویژگی اصلی انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خردادماه سال آینده را تشکیل میدهد که مهمترین رویداد سیاسی پیش روی ایران منزوی در عرصه جهانی است.
در این میان شدت درگیریها و نوع برخوردهای صورت گرفته ، باعث پرداخت هزینههای بالایی از سوی شخص خامنه ای گردیده و سطح دعوا در حدی است که ظرفیت آن را دارد به یک بحران بزرگ برای نظام سیاسی بدل شود و در این باره محمدرضا رحیمی٬ معاون اول محمود احمدینژاد گفته، در درون آنقدر مصائب زیاد است که آدم باید به تنهایی خودش گریه کند ومن علاقه ندارم که بگویم در درون نظام چه خبر است؛ چرا که از گفتن آن دشمن شادمان میشود، بنابراین صرفنظر میکنم.
رژیم جمهوری اسلامی نظامی است که در عرصه بینالمللی دشمن تراشی را پیشه کرده و با تهدیدهای نابجا علیه کشورهای دیگر، بیش از پیش ایران را در جهان منزوی و بدنام ساخته است.
این در حالی است که سرنوشت و موجودیت ملت ایران درقمار هسته ای خامنه ای بدون داشتن هیچ حقی در اظهار نظر، به گروگان گرفته شده و دود ناشی از تخاصم در عرصه جهانی بین ایران و غرب تنها به چشم ملت ایران است که می رود.
سرنوشت ایران؛ بزرگترین پرسش در ذهن همه دلسوزان است که امروزه در بحبوحه بحران فزاینده ناشی از مناقشه هسته ای میان جمهوری اسلامی و کشور های غربی، توأم با نگرانی شدید مرور می شود و این در حالی است که عموم مردم از چالش در عرصه بین المللی پرهیز دارند و بیشتر مایلاند در حاشیههای امن به زندگی و تجارت در عرصه داخلی و خارجی مشغول باشند، اما در نظامی که قانونش تنها به منظور حفظ منافع حاکمان فعلی وضع شده است، مردم در تعیین خط مشیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بین المللی کشورشان هیچ مشارکت و صدایی ندارند.
سیاستهای دشمن تراشی رهروان ولایت فقیه باعث منزوی شدن ایران در عرصه های بینالمللی و بروز بحران در عرصههای داخلی و خارجی، گردیده و هر روز با تصمیم نابخردانه دیگر این بحران را عمیق تر میکنند.
در عرصه داخلی، وزنه اقتصاد دولتی و فرمایشی در سیاستهای دولت احمدی نژاد سنگینتر شده و محافل کسب و کار از پیشروی چرخ فعالیتهای اقتصادی کشور قطع امید کرده اند و در عرصه خارجی نیز تنشهای حاکم بر روابط جمهوری اسلامی با مهمترین قطبهای اقتصادی جهان و مجازاتهای بینالمللی بر سر پرونده هستهای، بیش از بیش کشور را به ورطه سقوط آزاد اقتصادی رهنمون میکند.
زعمای قوم با استفاده از تبلیغات جهت خوراک داخلی، از کشورهای قدرتمند شرقی به عنوان حامیان ایران نام میبرند و نام روسیه و چین بارها تکرار می شود، در این میان موضع چین کاملا مشخص است که برای استفاده از تواناییهای ایران در عرصه انرژی به صورت تقریبا رایگان و حفظ بازار مصرف اجناس این کشور تن به این حمایت داده است.
اما در رابطه با موضع روسیه تمام کارشناسان اذعان دارند روسیه کشوری است منفعت محور، که در روابط با همه کشورها منافع خود را دنبال میکند و در مناسبات خود به منافع ملی کشورش توجه دارد و جایی که منافعش با ایران منطبق باشد با کارت ایران و در جایی که منافعش منطبق با آمریکاست با کارت آمریکا بازی میکند.
البته باید دانست که روسیه ایران را به راحتی از دست نمیدهد و نمیخواهد ایران به کشوری فروپاشیده، ضعیف، تجزیه شده یا در عین حال قدرتمند در سطح منطقه تبدیل شود.
وضعیت کنونی ایران بهترین شکل برای تامین منافع ملی روسیه به حساب میآید و اگر این کشور بخواهد معاملهای بر سر ایران با دنیا انجام دهد، مسلما اقتصادی نیست، بلکه معامله ایست امنیتی و امتیازات بسیار بزرگی را برای روسیه به همراه خواهد داشت.
در خاتمه باید گفت مردم ایران تنها بازنده اصلی در این ادبیات تهاجمی است و کوبیدن بر طبل محو یک کشور و جنگ طلبی، بازی است که باخت و هزینههای بسیاری را در پی خواهد داشت که این هزینهها مستقیما بر دوش آحاد جامعه کنونی ایران فشار خواهد آورد.