
این روزها خبرهای مربوط به برگزاری اجلاس جنبش غیر متعهدها در تهران خبرهای مربوط به زلزلههای اخیر، زندانیان سیاسی و عقیدتی، گرانی و تحریمها، تفکیک جنسیتی دانشگاهها و تغییر سیاستهای تنظیم خانواده و… را به حاشیه رانده است. در تهران، که میزبان هفت هزار میهمان خارجیست، نمایشی روی صحنه رفته که از ماشینهای بمبگذاری شده دانشمندان هستهای تا نمایشگاه حقوق بشر را در برمیگیرد. سران جمهوری اسلامی امنیت برگزاری این اجلاس را به سپاه واگذار کرده اند تا با کنترل کامل شهر تهران سفری “بیخطر” را برای مهمانها تضمین کنند. هرچند سردار رادان با بیان اینکه نیروی انتظامی در طول مدت برگزاری اجلاس عدم تعهد در تهران در آماده باش کامل به سر میبرد، گفته است: « تامین امنیت مردم بر عهده ماست و در این خصوص با کسی شوخی نداریم»، هدف برقراری امنیت به وضوح نه امنیت مردم که امنیت حکومت است که از آشکار شدن واقعیت زندگی در ایران هراسی همیشگی دارد.
تجربه ثابت کرده که جمهوری اسلامی هر زمان که به همیاری و همکاری ایرانیان نیاز بیشتری احساس کرده، در سلب آزادیهای اجتماعی تلاش و همت کمتری صرف کرده است. این روزها هم جای خالی گشت ارشاد که سالها بخشی جدایی ناپذیر از میدانها و خیابانهای تهران بوده اند، لبخند تلخی بر لب مینشاند. هرچند دیدن تصاویری از زنانی که با آرایش مو و صورت، خلاف آرمانهای حکام، عکسهای رهبر و رئیس جمهور را در راهپیماییهای حکومتی در دست دارند و شکار دوربین خبرگزاریهای دولتی میشوند، دیگر عادی شده است، هنوز چند ماهی ازاخبار مربوط به شدت بخشیدن به عمل این واحد نیروی انتظامی و روایتهای تحقیر زنان در خیابان وزرا نگذشته است. این بار هم زنانی که بدن و پوششهاشان اولین هدف این “ارشاد” بوده و هست، در ویترین پر زرق و برق تهران گذاشته شده اند تا اگر در این سو و آن سوی شهر دیده شدند، تصویری رنگارنگ و دلپذیر از ایران بیرنگ امروز بدست دهند.
وقتی “ارشاد” به اسم دیانت باشد، هر کسی میتواند به خود اجازه دهد و حتی این را وظیفه خود بداند که دیگری را ارشاد کند. در واقع قدرت امر و نهی کردن زنان در مورد پوشش و ظاهرشان نه فقط در پنجه گشتهای ارشاد و مأموران حکومتی، که در دستان هر کسیست که همچون آنها میاندیشد. این تفکر که همراستا با عملکرد حکومتیست به یک فرد این قدرت و آزادی را میدهد که آزادی فردی دیگر را ـ با تشخیص شخصی منکر و معروف ـ سلب کند. تعداد تذکرات « حق به جانب » در اتوبوس و تاکسی و خیابان و دانشگاه و خانواده و… به هر بهانه و روشی افزایش میابد و این اعمال قدرت، بی قانون و ضابطهای مشخص در دسته بندی افراد به دو دسته معتقد و غیر معتقد به حجاب – چه اختیاری و چه اجباری – بیتأثیر نیست. متأسفانه این دسته بندی می تواند نه تنها به فاصله گرفتن یکی از دیگری، که به مقابله و پیشداوریهایی هم منجر شود که البته خواسته حکومت هم هست. بنابراین پس از پایان این اجلاس، باید منتظر سخنرانیهایی دیگری در مورد برخورد با پوششهای “نامناسب” و” بی هیچ شوخی” باشیم که از جانب بسیاری هم پشتیبانی میشود.
داستان زنان ایران، به داستان زنانی قربانی خشونت خانگی میماند که در برای حفظ آبرو کبودیهاشان زیر لایههایی از کرمهای آرایشی و رنگارنگ پنهان شده است. وقت آن رسیده که باور کنیم جمهوری اسلامی از زنان و پوشش آنها میدانی سیاسی برای تبلیغ آنچه که نیست ساخته و خودش هم به آن باور دارد. هر بار درهای خانه بسته است، با مأموران ترکه به دست زنان را به خانه میراند و هر بار مهمانی از راه میرسد، زنان را در ویترین مهمانخانه به نمایش میگذارد و از شادی و خوشبختی ساکنان خانه از حکومت میگوید و هرکسی که خلاف آن بگوید را به دروغگویی و حسادت متهم میکند. بیتردید با تلاش روزانه تک تک ایرانیان، هرجا که هستند، روزی که تمام واقعیت بر جهانیان آشکار شود فراخواهد رسید و آزادیهای اجتماعی و سیاسی، دیر یا زود، بر ظلم و سرکوب فائق میآید.
مردان حکومت، در طول اجلاس غیر متعهدها یک بار دیگر عدم تعهد خود را به آرمانهای خود ثابت می کنند و از آن مهمتر بر خلاف آنچه تلاش دارند با اتکا به نسبیت فرهنگی در مجامع بینالمللی درباره حجاب اجباری و قوانین ضد زن نشان دهند، حجاب را آشکارا وارد بازیهای سیاسی خود میکنند. گویا خود آنها هم باور دارند که زن و حجاب و پوشش او فراتر از فرهنگ و عادت و جغرافیاست، صدای نه به حجاب اجباری و سیاسی را شنیده اند و تصمیم گرفته اند این روزها آرام از کنار این فریادها رد میشوند، مبادا به گوش غیرمتعهدها برسد.